تاریخ انتشار
يکشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۵۱
کد مطلب : ۱۳۰۹۵
بکارگیری جوانان در مناصب مدیریتی؛
جوانانی که جنگ تحمیلی را مدیریت کردند
محمد ابراهیم همت
محمد ابراهیم همت متولد ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ بود. ابراهیم جوان به ۲۵ سالگی رسید که غائله کردستان در سال ۱۳۵۹ روی داد. شهید همت در خرداد همان سال به منطقه کردستان اعزام شد. جنگ ایران و عراق هنوز رسما شروع نشده بود.
همت به محض اینکه وارد خاک کردستان شد. علاوه بر مبارزه با گروهکها، توجه همدلانه با مردم محروم کٌرد منطقه و رفع مشکلات آنان را دستور کار خود قرار داد. سعی ابراهیم جوان در مبارزه با فقر چنان بر دل مردم نشست که هنگام ترک کردستان، مردم منطقه گریه میکرده و تحصن کردند و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
با شروع جنگ تحمیلی ابراهیم جوان خود را به صحنه کارزار رساند تا نشان دهد مدیری است که قصد خدمت دارد. او و سردار رشید اسلام، حاج احمد متوسلیان، تیپ محمدرسول الله(ص) را تشکیل دادند.
در عملیات سراسری فتح المبین، مسؤولیت قسمتی از عملیات را به او سپردند. موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» از افتخارت ابراهیم جوان بود.
او که در سمت معاونت تیپ محمد رسول الله(ص) قرار گرفت در شکست محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر تلاش زیادی انجام داد. همت و یگان در اختیارش در فتح خرمشهر نیز نقش مهمی داشتند، با اینکه منطقه عملیاتی دشت بود، شهید همت با استفاده از بهترین تدابیر نظامی به نحو مطلوبی عملیات را فرماندهی کرد.
ابراهیم با شروع عملیات رمضان در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۲۳ درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول اکرم(ص) را برعهده گرفت. این یگان با تلاش او به لشکر تبدیل شد و همت تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه کرد.
در عملیات مسلم بن عقیل و محرم نیز ـ که او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی بود که شهیدحاج همت، مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل لشکر ۲۷ حضرت محمدرسول الله(ص) ، لشکر ۳۱ عاشورا، لشکر ۵ نصر و تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) بود، برعهده گرفت. سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر ۲۷ تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر۴ و تصرف ارتفاعات کانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
همت در جریان عملیات خیبر به همراه معاونش شهید اکبر زجاجی بر اثر اصابت گلولهای توپ در نزدیکیاش به شهادت رسید و همچون حسینبنعلی(ع) سرش از تناش جدا شد.
حسن باقری نابغه جنگ
غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ به روایتی در هریس آذربایجان و به روایتی دیگر در تهران متولد شد. این کودک بعدها جزء جوانترین فرماندهِ ایران در دوران جنگ ایران و عراق شد و به عنوان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه نقش مهمی در موفّقیّت نیروهای ایران در عملیاتهای فتحالمبین و رمضان و همچنین بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر داشت. حسن باقری در هنگام شهید شدن، سِمت قائممقامی فرماندهِ نیروی زمینی سپاه را برعهده داشت.
حسن باقری در سال ۱۳۵۸ با ورود به روزنامه جمهوری اسلامی در سرویس فرهنگی و سیاسی فعالیت خود را آغاز کرد. ورود حرفه خبرنگاری در آینده او و کشور تاثیر مثبت گذاشت سال بعد به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در همان سال با آغاز فعالیتش در اطلاعات سپاه، محسن رضایی مسئول وقت اطلاعات کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، نام مستعار حسن باقری را برای وی برگزید وظیفه او در اطلاعات سپاه شناسایی گروهکها بود.
با شروع جنگ میان ایران و عراق، در روز ۱ مهر ۱۳۵۹، به همراه عدهای از پاسداران در هنگامی که جایگاه نیروهای عراق در خوزستان تثبیت شده بود، راهی جبهههای جنوب شد. وی از ابتدای ورودش به اهواز در پایگاه منتظران شهادت به منظور دستیابی به اطلاعات مناسب از موقعیت دشمن، به همراه عناصر اطلاعاتی، به جمعآوری نقشهها و پیاده کردن وضعیت مناطق عملیاتی روی آنها پرداخت. فعالیتهای او در این زمینه با سازماندهی عناصر اطلاعاتی و برگزاری آموزش مختصری برای آنها، منجر به راهاندازی واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیات جنوب گردید. این واحدها پس از گذشت حدود ۳ ماه از شروع جنگ، در تمامی محورهای جنوب (از آبادان تا دزفول) مستقر شدند.
دانشجوی 24ساله رشته حقوقی قضایی دانشگاه تهران، با شناخت عمیق از دشمن و چیرگی بر منطقه جغرافیایی جنگ و تغییرات حاصل از آن علاوه بر طراحی و اجرای عملیاتهای مهم، در شکلگیری سازمان رزم، برآورد اطلاعات و تهیه طرح عملیات، کادرسازی و تربیت فرماندهان تأثیرگذار و کارآمد نقشی اساسی ایفا کرد.
چندان که خود نیز در این خصوص چنین نگاشته است: «این جنگ فرصتهای طلایی بسیاری را جهت رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابیای که دارند و چشموگوش بسته تابع قانونهای از خارج آمده نیستند، میتوانند از قالبهای پیشساخته خارج شوند و با فکر سازنده خویش، روشهایی را ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست بهسادگی به دفاع در مقابل آنها برخیزد».
بالاخره در روز ۹ بهمن ماه سال ۶۱ حسن باقری در محور عملیاتی فکه زمانی که همراه شهید مجید بقایی مشغول شناسایی عملیات والفجر مقدماتی بود در سنگر دیدهبانی بر اثر اصابت خمپاره بهشهادت میرسد.
حسین خرازی
حسین خرازی در یکی از محلههای فقیرنشین اصفهان به دنیا آمد. شاید هیچ کس فکر نمیکرد این کودک در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از خود رشادتهای بسیاری نشان دهد تا جایی که به یک شاخص تبدیل شود که تحت تاثیر امام در جبههها تاثیری شگرف برجای بگذارد.
خرازی با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یکسال خدمت صادقانه در کردستان راهی خطه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جاده آبادان - اهواز در منطقه دارخوین تشکیل شده بود (و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد) منصوب شد. در جبهه ها رشادت فراوان از خود نشان داد. در عملیات کربلای ۵، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد که در همان حال خمپاره ای در نزدیکیاش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه ۱۳۶۵ و در ۲۹ سالگی در جوار قرب الهی ماوا گزید.
«محمود کاوه» پیشمرگ روحالله
شهید کاوه در سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. با اوج گیری انقلاب به محافل درسی مساجد با شرکت در محافل درس مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبی(ع) از آموزههای حضرت آیت الله خامنهای (مدظلهالعالی) بهرههای فراوانی برد.
محمود کاوه یکی از جوانترین فرماندهان دفاع مقدس است زمانی که جنگ آغاز شد تنها ۱۹ ساله بود اما ۳ سال بعد با توجه به استعداداش به فرماندهی تیپ ویژه شهدا رسید که به دلیل عملیات خارقالعاده به فرماندهی کاوه، به لشکر ویژه ارتقاء یافت.
تیپ ویژه شهدا در آغاز جنگ برای جبران کمبود نیروهای آموزش دیده تاسیس شد و به همت شهیدان علی قمی، گلاب و گنجیزاده در پادگانی در کرمانشاه به آموزشهای نظامی و عقیدتی پرداخت.
محمود کاوه پیش از آنکه اول مرداد ۱۳۶۱ به فرماندهی تیپ ویژه شهدا برسد، از ۱۵ خرداد ۱۳۵۸ مربی آموزش نظامی، از سوم شهریور ۱۳۵۹ مسئول محافظان بیت امام خمینی رحمةاللهعلیه و از ۴ آبان ۱۳۵۹ مربی آموزش نظامی در پادگان کرمانشاه تیپ ویژه شهدا بود.
او همچنین در در سال ۱۳۶۵ فرمانده لشکر ویژه شهدا شد. تیپ ویژه شهدا از کلیدیترین یگانهای سپاه بود و موفقیتها و عملیاتهای کمنظیر آن با فرماندهی کاوه باعث شد به لشکر ارتقا یابد.
کاوه در ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ در منطقه عمومی حاج عمران بر روی قله ۲۵۱۹ حاجعمران بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ و در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
مهدی زین الدین
مهدی زین الدین از دیگر فرماندهان جوان جنگ بود که در سن ۲۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
او در سال ۱۳۳۸ در تهران دیده به جهان گشود. مهدی در دوران تحصیلات متوسطه با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا و از مریدان شهید محراب آیتالله مدنی(ره) شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نخست جذب جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، به این نهاد پیوست.
او که مسئول واحد اطلاعات سپاه قم شده بود، با آغاز جنگ تحمیلی، به همراه یک گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و مدتی بعد مسئول اطلاعات - عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد شد.
مهدی زینالدین در عملیات بیتالمقدس مسئولیت اطلاعات - عملیات قرارگاه نصر را برعهده داشت و به خاطر استعداد رزمی در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علیبن ابیطالب(ع) - که بعدها به لشکر تبدیل شد - انتخاب شد.
شهید زینالدین چهارمین نفر ایستاده از راست
در عملیات رمضان، تیپ علیبن ابیطالب(ع) جزو یگانهای مانوری و خطشکن بود و با قدرت فرماندهی و هدایت وی به لشکر تبدیل شد. این رزمنده دلاور پس از مجاهدت بسیار سرانجام ۲۷ آبان ۱۳۶۳ در شرایطی که همراه با برادرش مجید با هدف شناسایی مناطق جنگی از کرمانشاه به سردشت میرفت، با گروههای مسلح جداییطلب غرب کشور درگیر شد و به همراه برادرش در ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
برادران باکری
علی، مهدی و حمید باکری نیز از دیگر افتخارات ایرانند. سه برادری که در حمایت از دین و خدمت به وطن از جان خود دست شستند. مهدی و حمید از علی تاثیر فراوان پذیرفتند که در مبارزه با رژیم گذشته به مبارزات مسلحانه علیه رژیم پهلوی روی آورده و برای دیدن آموزشهای کافی و قاچاق اسلحه به داخل کشور، چندین بار به لبنان سفر کرده بود. علی در شهریور ۱۳۵۰ به دام ساواک افتاد و پس از شکنجههای فراوان در بیدادگاه نظامی پهلوی به اعدام محکوم و در ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ حکمش اجرا شد. پیکر او در قطعه 33 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
مهدی باکری پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، نقش مهمی در تاسیس و سازماندهی سپاه در آذربایجان غربی ایفا کرد. او موفق شد با تکیه بر خصوصیات اخلاقی بینظیرش، از آذریزبانان مناطق شمال غرب کشور، لشکری یکدست و خطشکن تشکیل دهد و فرماندهی آن را در عملیاتهای متعددی بر عهده بگیرد. مهندس مهدی باکری سرانجام به تاریخ ۲۵ اسفند سال۱۳۶۲ (۱۲ سال پس از برادرش) در عملیات بدر به شهادت رسید. پیکر مهدی باکری، هنگام انتقال به عقب، بر اثر اصابت موشک تکه تکه شد و به دست نیامد.
حمید در سال ۱۳۵۵ ظاهراُ به عنوان تحصیل به خارج از کشور سفر کرد، ابتدا به ترکیه و از ترکیه جهت گذراندن دوره چریکی عازم سوریه شد و بعد به آلمان رفت و در دانشگاه اسم نویسی کرد. همزمان با هجرت امام خمینی به پاریس، حمید نیز درسش را رها کرد و گام در مسیری گذاشت که انتهای آن به منطقه طلائیه میرسید.
حمید باکری در پنجم اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر (منطقه طلائیه) در جریان نبردی سخت با ارتش متجاوز بعثی، شربت شهادت نوشید. همرزمانش قصد داشتند پیکر او را که قائممقام فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا بود به عقب بازگردانند اما فرمانده لشکر، شهید مهدی باکری امر کرد، تنها زمانی میتوانید حمید را بیاورید که جسد بقیه بچهها هم برگردانده شود. به این ترتیب تا امروز حمید باکری هم مزاری ندارد.
علیرضا موحد دانش
علیرضا موحد دانش در بیست و هفتم شهریورماه سال ۱۳۳۴ در تهران بدنیا آمد. اولین فرزند خانواده بود. در سال ۱۳۵۵ پس از دریافت مدرک دیپلم به خدمت سربازی رفت. پس از فرمان امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست. در سال ۱۳۵۵ بعد از اخذ دیپلم وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی برق به کسب علم مشغول گشت.
در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران، در حالی که فرماندهی تیپ ۱۰ سید الشهدا(ع) را بر عهده داشت، به شهادت رسید. او در حالی که به شدت زخمی شده بود خودش را به سنگر عراقیها رسانده، سیم ارتباطی آنان را با دندان جوید تا مانع ارتباط آنان با عقبه گردد. پس از قطع سیم، دشمن متوجه این کار وی شد و او را به رگبار بست.
محمدعلی جعفری
محمدعلی جعفری ملقب به «عزیز» در سال ۱۳۳۶ در یزد متولد شد. او با سختی دوران مدرسه و دبیرستان را طی کرد و دوران تحصیلات ابتدایی تا مقطع دبیرستان را در یزد به پایان رساند. درسال ۵۶در رشته معماری دانشگاه تهران قبول شد و همزمان فعالیتهای سیاسی خود را نیز آغاز کرد.
عزیز جعفری در گزینش نخستین بسیج، قبول شد و چندی بعد در واحد پاسداران انقلاب فرهنگی خدمت خود را آغاز کرد. عزیز جعفری پس از شروع جنگ به عنوان بسیجی به جبهه رفت. او عضو اطلاعات سپاه شد و به کردستان رفت و از خرداد ۱۳۶۰ رسما وارد واحدهای رزمی سپاه شد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و تا پایان جنگ به صورت پیوسته و به عنوان فرمانده قرارگاههای عملیات غرب و جنوب حضور داشت و در این دوران چندین بار مجروح شد.
سردار جعفری و محمدباقر قالیباف
فرماندهی عملیات سوسنگرد، معاونت سپاه شوشتر، فرماندهی تیپهای عاشورا و الغدیر، فرماندهی قرارگاههای غرب، قدس و نجف بخشی از مسئولیتهای سردار جعفری در زمان جنگ تحمیلی است. مشارکت در عملیات کربلای ۴ و ۵ که به مجروح شدن او منجر شد نقطه برجسته کارنامه جنگی عزیز جعفری است.
قاسم سلیمانی
قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۵ در کرمان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب، به عضویت مجموعه «سپاه افتخاری» که به وسیله پدر شهید قاضی تاسیس شده بود، درآمد. با شروع جنگ تحمیلی، وی راهی جبهه و کمی بعد، فرمانده بسیجیهای همولایتیاش شد و سپس لشکری از همین بسیجیها تشکیل داد که به لشکر ۴۱ ثارالله شهرت یافت. وی در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت امر خود در عملیاتهای زیادی از جمله، والفجر۸، کربلای۴، کربلای۵ و تک شلمچه حضور موثر داشت. با پایان جنگ، لشکر ۴۱ ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت میشدند.
محمدباقر قالیباف
محمدباقر قالیباف در اول شهریور سال ۱۳۴۰ در شهر طرقبه زاده شد همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت خود را در بسیج آغاز کرد و با شروع اقدامات تجزیهطلبانه گروهکها یه کردستان رفت. با آغاز جنگ ایران و عراق به جبهههای جنوب عزیمت کرد و در اوایل جنگ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد.
«محمدباقر قالیباف» هم در سال ١٣٦١ در حالی که تنها ۲۱ سال سن داشت، به عنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) و یک سال بعد در جایگاه فرمانده لشکر ٥ نصر خراسان انتخاب شد.
حسین دهقان
حسین دهقان در سال ۱۳۳۵ در شهرضا دیده به جهان گشود. او در سالهای دهه ۶۰ فرماندهی سپاه تهران را برعهده گرفت تنشهای بسیار مهمی در حوزههای اجتماعی، سیاسی و امنیتی در مرکز کشور در جریان بود که با مدیریت شرایط بحرانی ناشی از تحرکات ضد انقلاب، نقش تعیین کنندهای در ایجاد امنیت پایدار در تهران ایفا کرد.
دهقان با فرماندهی سپاه یکم و قرارگاه عملیاتی ثارالله در سالهای دفاع مقدس، فرماندهی عالی مجموعه یگانهای رزمی استان تهران را عهدهدار شد. پیروزیهای غرورآفرین لشکرها و تیپهای این استان در عملیاتهای متعدد نشان روشنی از شایستگیهای وی در مقام فرماندهی یگانهای عملیاتی به حساب میآید.
فرماندهی نیروی هوایی سپاه که اولین یگان بهره بردار از موشکهای زمین به زمین در مجموعه نیروهای مسلح بود را برعهده گرفت که نشان دهنده مدیریت او در هدایت عملیاتی یکی از مؤثرترین یگانهای رزمی نیروهای مسلح بود.
سردار دهقان در طول سالهای پس از پایان دفاع مقدس با پذیرش مسئولیت جانشینی ستاد مشترک سپاه و بنیاد تعاون این نهاد انقلابی در سازماندهی جدید سپاه متناسب با شرایط پس از جنگ و همچنین فعال سازی ظرفیتهای سپاه در حوزه سازندگی و خدمات رسانی به کارکنان آن نیز پایهگذار فعالیتها و اقدامات نوینی در کشور شد.
«محسن رضایی» فرمانده سپاه پاسداران
محسن رضایی ۱۰ شهریور ۱۳۳۳ در مسجدسلیمان به دنیا آمد او بنیانگذار و مسئول واحد اطلاعات سپاه از ابتدای پیروزی انقلاب تا شهریور سال ۱۳۶۰ بوده است. شاید در هیچ دورهای از تاریخ معاصر ایران بهاندازه این سیویک ماه و اندی، یعنی طوفان حوادث بین سالهای ۱۳۶۰ ـ ۱۳۵۸ مهم نبود. واحد اطلاعات سپاه پاسداران و محسن رضایی نقش پررنگی در این سالها داشت.
امام خمینی (ره) در شهریور۱۳۶۰ محسن رضایی ۲۷ ساله را به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب کرد. محسن در سالهای جنگ و حدود ۱۰ سال پس از جنگ نیز فرماندهی سپاه پاسداران را به عهده داشت.
محسن رضایی در نقش فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس، ابتکار و خلاقیتهای قابلملاحظهای را به نمایش گذاشت: تشکیل یگانهای سپاه، سازمان رزم، یافتن جوانهای بااستعداد همچون عزیز جعفری، رحیم صفوی، غلامعلی رشید، حسن باقری، مهدی باکری، محمدابراهیم همت، حسین خرازی، احمد کاظمی، مرتضی قربانی، جعفر اسدی و ارتقای آنها بهسطح فرماندهی، شکلدهی سپاه بهعنوان سبک جدید نیروی مسلح، نوع جدید فرماندهی و خلق راهبرد نظامی جدید مبتنیبر مدل انقلاب و مردم پایه و تحول در جنگ بهواسطه این ابداعات و این فرماندهان و مهمتر از همه تأسیس اندیشه و مکتب دفاعی جدید و دهها اقدام نو و مؤثر ازجمله این خلاقیتها است.
این افراد فقط بخشی از جوانانی بودند که در رکاب امام روحالله، و در زمان مورد نیاز به عرصه آمدند و بار سنگینی را از دوش انقلاب برداشتند. اما این فهرست را میتوان با هزاران اسم دیگر ادامه داد؛ جوانانی که هر کدام در اوج دوران جوانی، چشم از خوشیهای دنیا شستند و همه آنچه داشتند را به خدمت انقلابی درآوردند که رنگ و بوی اسلام داشت.
انتهای پیام/