راهیان نور- قهرمان واقعی جنگ تحمیلی که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و ۸ سال ادامه یافت فرماندهان جوانی بودند که با تکیه بر روح خودباوری که امام در آنان دمیده بود در برابر دشمنی ایستادگی کردند که دنیا از او حمایت میکرد.
بکارگیری جوانان در مناصب مدیریتی؛
جوانانی که جنگ تحمیلی را مدیریت کردند
30 دی 1397 ساعت 9:51
راهیان نور- قهرمان واقعی جنگ تحمیلی که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و ۸ سال ادامه یافت فرماندهان جوانی بودند که با تکیه بر روح خودباوری که امام در آنان دمیده بود در برابر دشمنی ایستادگی کردند که دنیا از او حمایت میکرد.
به گزارش راهیان نور، بزرگترین سرمایه بعد از انقلاب روح خودباوریای بود که حضرت امام خمینی(ره) در مردم و جوانان دمید. برای اینکه مقایسه شود این روح خودباوری چه سرمایه عظیمی برای کشور کسب کرد به شواهد تاریخی به خصوص خاطرات ژنرال هایزر نگاه کنید. بعد از اینکه شاه در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ ایران را برای همیشه ترک کرد ژنرال هایزر آمریکایی ماموریت یافت تا از فروپاشی ارتش شاه جلوگیری کند اما ژنرالهای پرستاره و سالخورده شاه هیچ ارادهای نداشتند و نتوانستند کاری از پیش ببرند، اما با پیروزی انقلاب اسلامی جوانانی با تکیه بر روح خودباوری به جنگ با ارتش عراقی رفتند که جهان از او حمایت میکرد.
محمد ابراهیم همت
محمد ابراهیم همت متولد ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ بود. ابراهیم جوان به ۲۵ سالگی رسید که غائله کردستان در سال ۱۳۵۹ روی داد. شهید همت در خرداد همان سال به منطقه کردستان اعزام شد. جنگ ایران و عراق هنوز رسما شروع نشده بود.
همت به محض اینکه وارد خاک کردستان شد. علاوه بر مبارزه با گروهکها، توجه همدلانه با مردم محروم کٌرد منطقه و رفع مشکلات آنان را دستور کار خود قرار داد. سعی ابراهیم جوان در مبارزه با فقر چنان بر دل مردم نشست که هنگام ترک کردستان، مردم منطقه گریه میکرده و تحصن کردند و نمیخواستند از این بزرگوار جدا شوند.
با شروع جنگ تحمیلی ابراهیم جوان خود را به صحنه کارزار رساند تا نشان دهد مدیری است که قصد خدمت دارد. او و سردار رشید اسلام، حاج احمد متوسلیان، تیپ محمدرسول الله(ص) را تشکیل دادند.
در عملیات سراسری فتح المبین، مسؤولیت قسمتی از عملیات را به او سپردند. موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» از افتخارت ابراهیم جوان بود.
او که در سمت معاونت تیپ محمد رسول الله(ص) قرار گرفت در شکست محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر تلاش زیادی انجام داد. همت و یگان در اختیارش در فتح خرمشهر نیز نقش مهمی داشتند، با اینکه منطقه عملیاتی دشت بود، شهید همت با استفاده از بهترین تدابیر نظامی به نحو مطلوبی عملیات را فرماندهی کرد.
ابراهیم با شروع عملیات رمضان در تاریخ ۱۳۶۱/۴/۲۳ درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول اکرم(ص) را برعهده گرفت. این یگان با تلاش او به لشکر تبدیل شد و همت تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه کرد.
در عملیات مسلم بن عقیل و محرم نیز ـ که او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی بود که شهیدحاج همت، مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل لشکر ۲۷ حضرت محمدرسول الله(ص) ، لشکر ۳۱ عاشورا، لشکر ۵ نصر و تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) بود، برعهده گرفت. سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر ۲۷ تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر۴ و تصرف ارتفاعات کانیمانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمیشود.
همت در جریان عملیات خیبر به همراه معاونش شهید اکبر زجاجی بر اثر اصابت گلولهای توپ در نزدیکیاش به شهادت رسید و همچون حسینبنعلی(ع) سرش از تناش جدا شد.
حسن باقری نابغه جنگ
غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ به روایتی در هریس آذربایجان و به روایتی دیگر در تهران متولد شد. این کودک بعدها جزء جوانترین فرماندهِ ایران در دوران جنگ ایران و عراق شد و به عنوان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه نقش مهمی در موفّقیّت نیروهای ایران در عملیاتهای فتحالمبین و رمضان و همچنین بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر داشت. حسن باقری در هنگام شهید شدن، سِمت قائممقامی فرماندهِ نیروی زمینی سپاه را برعهده داشت.
حسن باقری در سال ۱۳۵۸ با ورود به روزنامه جمهوری اسلامی در سرویس فرهنگی و سیاسی فعالیت خود را آغاز کرد. ورود حرفه خبرنگاری در آینده او و کشور تاثیر مثبت گذاشت سال بعد به استخدام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در همان سال با آغاز فعالیتش در اطلاعات سپاه، محسن رضایی مسئول وقت اطلاعات کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، نام مستعار حسن باقری را برای وی برگزید وظیفه او در اطلاعات سپاه شناسایی گروهکها بود.
با شروع جنگ میان ایران و عراق، در روز ۱ مهر ۱۳۵۹، به همراه عدهای از پاسداران در هنگامی که جایگاه نیروهای عراق در خوزستان تثبیت شده بود، راهی جبهههای جنوب شد. وی از ابتدای ورودش به اهواز در پایگاه منتظران شهادت به منظور دستیابی به اطلاعات مناسب از موقعیت دشمن، به همراه عناصر اطلاعاتی، به جمعآوری نقشهها و پیاده کردن وضعیت مناطق عملیاتی روی آنها پرداخت. فعالیتهای او در این زمینه با سازماندهی عناصر اطلاعاتی و برگزاری آموزش مختصری برای آنها، منجر به راهاندازی واحد اطلاعات عملیات در ستاد عملیات جنوب گردید. این واحدها پس از گذشت حدود ۳ ماه از شروع جنگ، در تمامی محورهای جنوب (از آبادان تا دزفول) مستقر شدند.
دانشجوی 24ساله رشته حقوقی قضایی دانشگاه تهران، با شناخت عمیق از دشمن و چیرگی بر منطقه جغرافیایی جنگ و تغییرات حاصل از آن علاوه بر طراحی و اجرای عملیاتهای مهم، در شکلگیری سازمان رزم، برآورد اطلاعات و تهیه طرح عملیات، کادرسازی و تربیت فرماندهان تأثیرگذار و کارآمد نقشی اساسی ایفا کرد.
چندان که خود نیز در این خصوص چنین نگاشته است: «این جنگ فرصتهای طلایی بسیاری را جهت رشد استعدادها به ما داده است. نیروهای ما با توجه به بعد انقلابیای که دارند و چشموگوش بسته تابع قانونهای از خارج آمده نیستند، میتوانند از قالبهای پیشساخته خارج شوند و با فکر سازنده خویش، روشهایی را ابداع کنند که دشمن نخواهد توانست بهسادگی به دفاع در مقابل آنها برخیزد».
بالاخره در روز ۹ بهمن ماه سال ۶۱ حسن باقری در محور عملیاتی فکه زمانی که همراه شهید مجید بقایی مشغول شناسایی عملیات والفجر مقدماتی بود در سنگر دیدهبانی بر اثر اصابت خمپاره بهشهادت میرسد.
حسین خرازی
حسین خرازی در یکی از محلههای فقیرنشین اصفهان به دنیا آمد. شاید هیچ کس فکر نمیکرد این کودک در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از خود رشادتهای بسیاری نشان دهد تا جایی که به یک شاخص تبدیل شود که تحت تاثیر امام در جبههها تاثیری شگرف برجای بگذارد.
خرازی با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یکسال خدمت صادقانه در کردستان راهی خطه جنوب شد و به سمت فرمانده اولین خط دفاعی که مقابل عراقیها در جاده آبادان - اهواز در منطقه دارخوین تشکیل شده بود (و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد) منصوب شد. در جبهه ها رشادت فراوان از خود نشان داد. در عملیات کربلای ۵، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد که در همان حال خمپاره ای در نزدیکیاش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفند ماه ۱۳۶۵ و در ۲۹ سالگی در جوار قرب الهی ماوا گزید.
«محمود کاوه» پیشمرگ روحالله
شهید کاوه در سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. با اوج گیری انقلاب به محافل درسی مساجد با شرکت در محافل درس مساجد جوادالائمه و امام حسن مجتبی(ع) از آموزههای حضرت آیت الله خامنهای (مدظلهالعالی) بهرههای فراوانی برد.
محمود کاوه یکی از جوانترین فرماندهان دفاع مقدس است زمانی که جنگ آغاز شد تنها ۱۹ ساله بود اما ۳ سال بعد با توجه به استعداداش به فرماندهی تیپ ویژه شهدا رسید که به دلیل عملیات خارقالعاده به فرماندهی کاوه، به لشکر ویژه ارتقاء یافت.
تیپ ویژه شهدا در آغاز جنگ برای جبران کمبود نیروهای آموزش دیده تاسیس شد و به همت شهیدان علی قمی، گلاب و گنجیزاده در پادگانی در کرمانشاه به آموزشهای نظامی و عقیدتی پرداخت.
محمود کاوه پیش از آنکه اول مرداد ۱۳۶۱ به فرماندهی تیپ ویژه شهدا برسد، از ۱۵ خرداد ۱۳۵۸ مربی آموزش نظامی، از سوم شهریور ۱۳۵۹ مسئول محافظان بیت امام خمینی رحمةاللهعلیه و از ۴ آبان ۱۳۵۹ مربی آموزش نظامی در پادگان کرمانشاه تیپ ویژه شهدا بود.
او همچنین در در سال ۱۳۶۵ فرمانده لشکر ویژه شهدا شد. تیپ ویژه شهدا از کلیدیترین یگانهای سپاه بود و موفقیتها و عملیاتهای کمنظیر آن با فرماندهی کاوه باعث شد به لشکر ارتقا یابد.
کاوه در ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ در منطقه عمومی حاج عمران بر روی قله ۲۵۱۹ حاجعمران بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ و در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
مهدی زین الدین
مهدی زین الدین از دیگر فرماندهان جوان جنگ بود که در سن ۲۵ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
او در سال ۱۳۳۸ در تهران دیده به جهان گشود. مهدی در دوران تحصیلات متوسطه با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا و از مریدان شهید محراب آیتالله مدنی(ره) شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نخست جذب جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، به این نهاد پیوست.
او که مسئول واحد اطلاعات سپاه قم شده بود، با آغاز جنگ تحمیلی، به همراه یک گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و مدتی بعد مسئول اطلاعات - عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد شد.
مهدی زینالدین در عملیات بیتالمقدس مسئولیت اطلاعات - عملیات قرارگاه نصر را برعهده داشت و به خاطر استعداد رزمی در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علیبن ابیطالب(ع) - که بعدها به لشکر تبدیل شد - انتخاب شد.
شهید زینالدین چهارمین نفر ایستاده از راست
در عملیات رمضان، تیپ علیبن ابیطالب(ع) جزو یگانهای مانوری و خطشکن بود و با قدرت فرماندهی و هدایت وی به لشکر تبدیل شد. این رزمنده دلاور پس از مجاهدت بسیار سرانجام ۲۷ آبان ۱۳۶۳ در شرایطی که همراه با برادرش مجید با هدف شناسایی مناطق جنگی از کرمانشاه به سردشت میرفت، با گروههای مسلح جداییطلب غرب کشور درگیر شد و به همراه برادرش در ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
برادران باکری
علی، مهدی و حمید باکری نیز از دیگر افتخارات ایرانند. سه برادری که در حمایت از دین و خدمت به وطن از جان خود دست شستند. مهدی و حمید از علی تاثیر فراوان پذیرفتند که در مبارزه با رژیم گذشته به مبارزات مسلحانه علیه رژیم پهلوی روی آورده و برای دیدن آموزشهای کافی و قاچاق اسلحه به داخل کشور، چندین بار به لبنان سفر کرده بود. علی در شهریور ۱۳۵۰ به دام ساواک افتاد و پس از شکنجههای فراوان در بیدادگاه نظامی پهلوی به اعدام محکوم و در ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ حکمش اجرا شد. پیکر او در قطعه 33 بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
مهدی باکری پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، نقش مهمی در تاسیس و سازماندهی سپاه در آذربایجان غربی ایفا کرد. او موفق شد با تکیه بر خصوصیات اخلاقی بینظیرش، از آذریزبانان مناطق شمال غرب کشور، لشکری یکدست و خطشکن تشکیل دهد و فرماندهی آن را در عملیاتهای متعددی بر عهده بگیرد. مهندس مهدی باکری سرانجام به تاریخ ۲۵ اسفند سال۱۳۶۲ (۱۲ سال پس از برادرش) در عملیات بدر به شهادت رسید. پیکر مهدی باکری، هنگام انتقال به عقب، بر اثر اصابت موشک تکه تکه شد و به دست نیامد.
حمید در سال ۱۳۵۵ ظاهراُ به عنوان تحصیل به خارج از کشور سفر کرد، ابتدا به ترکیه و از ترکیه جهت گذراندن دوره چریکی عازم سوریه شد و بعد به آلمان رفت و در دانشگاه اسم نویسی کرد. همزمان با هجرت امام خمینی به پاریس، حمید نیز درسش را رها کرد و گام در مسیری گذاشت که انتهای آن به منطقه طلائیه میرسید.
حمید باکری در پنجم اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر (منطقه طلائیه) در جریان نبردی سخت با ارتش متجاوز بعثی، شربت شهادت نوشید. همرزمانش قصد داشتند پیکر او را که قائممقام فرماندهی لشکر ۳۱ عاشورا بود به عقب بازگردانند اما فرمانده لشکر، شهید مهدی باکری امر کرد، تنها زمانی میتوانید حمید را بیاورید که جسد بقیه بچهها هم برگردانده شود. به این ترتیب تا امروز حمید باکری هم مزاری ندارد.
علیرضا موحد دانش
علیرضا موحد دانش در بیست و هفتم شهریورماه سال ۱۳۳۴ در تهران بدنیا آمد. اولین فرزند خانواده بود. در سال ۱۳۵۵ پس از دریافت مدرک دیپلم به خدمت سربازی رفت. پس از فرمان امام خمینی مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست. در سال ۱۳۵۵ بعد از اخذ دیپلم وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته مهندسی برق به کسب علم مشغول گشت.
در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ در منطقه حاج عمران، در حالی که فرماندهی تیپ ۱۰ سید الشهدا(ع) را بر عهده داشت، به شهادت رسید. او در حالی که به شدت زخمی شده بود خودش را به سنگر عراقیها رسانده، سیم ارتباطی آنان را با دندان جوید تا مانع ارتباط آنان با عقبه گردد. پس از قطع سیم، دشمن متوجه این کار وی شد و او را به رگبار بست.
محمدعلی جعفری
محمدعلی جعفری ملقب به «عزیز» در سال ۱۳۳۶ در یزد متولد شد. او با سختی دوران مدرسه و دبیرستان را طی کرد و دوران تحصیلات ابتدایی تا مقطع دبیرستان را در یزد به پایان رساند. درسال ۵۶در رشته معماری دانشگاه تهران قبول شد و همزمان فعالیتهای سیاسی خود را نیز آغاز کرد.
عزیز جعفری در گزینش نخستین بسیج، قبول شد و چندی بعد در واحد پاسداران انقلاب فرهنگی خدمت خود را آغاز کرد. عزیز جعفری پس از شروع جنگ به عنوان بسیجی به جبهه رفت. او عضو اطلاعات سپاه شد و به کردستان رفت و از خرداد ۱۳۶۰ رسما وارد واحدهای رزمی سپاه شد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و تا پایان جنگ به صورت پیوسته و به عنوان فرمانده قرارگاههای عملیات غرب و جنوب حضور داشت و در این دوران چندین بار مجروح شد.
کد مطلب: 13095