تهران- راهیان نور-38 سال پیش در شامگاه ۲۰ فروردین ۱۳۶۲ عملیات والفجر۱ در محور فکه شمالی آغاز شد. عملیاتی که طی آن رضا چراغی، فرمانده لشکر۲۷ مظلومانه به شهادت رسید.
به مناسبت سالروز شهادت؛
نقش شهید رضا چراغی در عملیات والفجر یک/ آتش به جای خون
27 فروردين 1400 ساعت 23:12
تهران- راهیان نور-38 سال پیش در شامگاه ۲۰ فروردین ۱۳۶۲ عملیات والفجر۱ در محور فکه شمالی آغاز شد. عملیاتی که طی آن رضا چراغی، فرمانده لشکر۲۷ مظلومانه به شهادت رسید.
به گزارش راهیان نور؛ 38سال پیش در شامگاه 20 فروردین 1362 عملیات والفجر1 در محور فکه شمالی آغاز شد.
عملیاتی که طی آن تعداد زیادی از رزمندگان و تنی چند از فرماندهان از جمله: رضا چراغی، فرمانده لشکر27، مختار سلیمانی، فرمانده گردان میثم، رضا گودینی، فرمانده گردان حنین، بهرام تندسته، فرمانده گردن عمار، حجت الله نیکچه فراهانی، فرمانده گردان انصارالرسول، محسن حیات پور، معاون گردان تخریب، حمید اسدی، معاون گردان جعفرطیار، سید رحمت الله میرتقی، معاون گردان یاسر، غلامحسین گودینی، معاون گردان حنین و.... مظلومانه به شهادت رسیدند.
کتاب «راز آن ستاره، سرگذشتنامه رضا چراغی» در مجموعهای تحت عنوان «بیست و هفت در 27» منتشر شده است که در 19 بخش به زندگی شهید رضا چراغی پرداخته شده است.
به همین منظور روایتی از این عملیات با محوریت شهید رضا چراغی را از این کتاب انتخاب نمودهایم که در دو قسمت میخوانید:
والفجر1؛ آتش به جای خون _ قسمت اول
با خاتمه مرحله دشوار شناسایی و کسب آمادگی گردانهای عمل کننده، سرانجام شامگاه 21 فروردین 1362، عملیات والفجر1 با رمز مقدّس «یا الله یا الله یا الله» جهت کامل کردن تصرّف «جبل حمرین» در شمال فکّه آغاز شد.
حسین الله کرم؛ فرمانده واحد اطلاعات و عملیات لشکر 27 محمّدرسولالله(ص) از حضور رضا چراغی در صبح روز اوّل عملیات والفجر1 میگوید:
«... در عملیات والفجر1 در منطقه عمومی فکّه شمالی که حاج همّت فرماندهی سپاه 11 قدر را برعهده گرفت، رضا چراغی فرماندهی لشکر 27 را عهدهدار شد. ارتفاعات جبل فوقی، پیچ انگیزه و... خاطرات زیادی از آن عملیات در خود نهفته دارد.
لشکر 27 به فرماندهی رضا وظیفه داشت که با نیروهای تیپ 84 پیادهی خرمآباد ارتش ادغام شود و ارتفاعات «پیچ انگیزه» و «جبل فوقی» را فتح کند و به سمت عمق خاک دشمن برای تصرّف تأسیسات نفتی بِزِرگان پیش برود. ارتفاعات 112 توسط گردان مالک و گردان انصار به تصرّف درآمد.گردان میثم و دیگر گردانها نیز، به سمت ارتفاعات 143 و پاسگاه بجیله و در امتداد آن به تأسیسات نفتی بِزِرگان حمله کردند که محور عملیات لشکر را تشکیل میداد.
صبح روز اوّل عملیات بود، رضا خود را زیر رگبار تیربارها و دوشکاهای دشمن که بیامان شلیک میکردند، به کانال نیروهای گردان مالکاشتر، در سمت راست ارتفاع 112 رساند. خودمان را به قاسم دهقان؛ فرمانده گردان مالک رساندیم. آن روز جهت لوله همه قبضههای کاتیوشا و خمپاره دشمن به طرف محور لشکر 27 بود.
از روحیه بالای رضا، بچههای گردان کمیل، انصار و مالک هم روحیه میگرفتند. به همراه عبّاس کریمی، اکبر زجاجی و رضا چراغی به گردان میثم به فرماندهی مختار سلیمانی رفتیم و آنجا درباره الحاق بین ارتفاعات 112 و 143 صحبت کردیم. گردان میثم باید از سمت راست، یعنی محور 143 عمل میکرد. رضا چراغی خودش را به خط اوّل گردان میثم رساند. با حضور مختار سلیمانی در آن محور، لزومی نداشت رضا هم آنجا باشد. ولی هرچه اصرار کردیم برگردد عقب، قبول نکرد تا سرانجام به اصرار حاجهمّت به عقب رفت.
محمّد جوانبخت یکی دیگر از مسؤولین واحد اطلاعات و عملیات لشکر 27 فرجام عملیات دشوار والفجر1 را اینگونه بازگو میکند:
«... شب عملیات دو ستون به موازات یکدیگر وارد راهکار 112 شدند. نفرات هر ستون به 800 ـ 900 نفر میرسیدند. گردانهای عظیم ارتش و سپاه کنار یکدیگر قرار گرفته بودند. جلودار آنها، بچههای تخریب بودند.
گردان کمیل را اصغر ارسنجانی فرماندهی میکرد و معاونش سعید مهتدی بود. گردان بعدی، مالک بود که به فرماندهی قاسم دهقان وارد عمل شده بود. کمیل از 112 به سمت 146 میرفت و مالک روی 112 عمل میکرد.
درگیری آغاز شد. برادران حسن فتحی و مصطفی شبخیز، از بچههای اطلاعات، گردان مالک را هدایت میکردند و من هم گردان کمیل را. ویس مراد پاریاب و عبّاس زندی هم کنارم بودند. من ستون گردان را به طرف 112 بردم و 600 متر مانده به ارتفاع، به سمت راست متمایل شدم و در محدوهای یک کیلومتری با عراقیها درگیر شدیم؛ در واقع بین ارتفاعات 112 و 146. از زمین و آسمان خون میجوشید.
دشمن آتش میریخت. صدای انفجارها لحظهای قطع نمیشد. بدنه دشت میسوخت. تا صبح، همین بود که گفتم. عراقیها نتوانستند تحمّل کنند و 112 در اختیار ما قرار گرفت. برادران فتحی، پاریاب و زندی در این شب به شهادت رسیدند.
خورشید درآمد و بیتوجه به آنچه که بر ما گذشته بود، راهش را پیش گرفت. باخبر شدیم که بعضی گردانها نتوانستهاند در محدودهی خودشان موفق شوند. لشکر عاشورا، ارتفاع 143 را گرفته بود؛ امّا پهلو(جناح) داشت؛ یعنی دشمن در این قسمت فعال بود. در 142 و 146 هم مشکل داشتیم. در مجموع، کار عملیات در 146 گره خورده بود. اگر این ارتفاع فتح نمیشد، کل عملیات زیر سؤال میرفت. گردانهای لشکر 27 و لشکر 31 در خطر محاصره بودند. چارهکار، تهاجم همه جانبه به سوی 146 بود.
این گره میبایست باز میشد؛ وگرنه عقبنشینی را پیش رو داشتیم. غروب، رضا چراغی و حسین اللهکرم به ارتفاع 112 آمدند و وضعیت موجود را بررسی کردند. تا چشم کار میکرد، میدان مین بود و ردیفهای پی در پی سیم خاردار و کانالها و پوکهها. رضا به این مهلکه خیره مانده بود. تا تعجّب گفت: کجا هستند شرقیها و غربیها که بیایند و ببینند!؟
هر کس این منظره را میدید، انگشت به دهان میماند. کسی باور نمیکرد که چطور توانستهایم از آن همه معبر بگذریم. تپهها و شیارها پشت سر هم دیده میشدند. همه یک اندازه و یک شکل بودند.
انتهای پیام/
کد مطلب: 16215