تاریخ انتشار
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۴
کد مطلب : ۱۵۹۶۸
چهل سالگی حماسه؛
روایتی از حوزه علمیه تا دیار عاشقی/ دفاع همچنان باقی است
گزارش: محمد حسن مقدم نیا
در بستر جنبشهای اجتماعی و انقلابی قبل از سقوط حکومت پهلوی باید به دو پایه اساسی در استان سمنان مانند دیگر شهرهای ایران اسلامی اشاره کرد؛ نخست بازار و دوم روحانیان. ارکانی که یکی شأن اقتصادی و دیگری عقیدتی، مبارزات مردم را ساماندهی میکردند. به عبارت دیگر پیروزی انقلاب اسلامی چون پرندهای بود که بدنهاش مردم بودند، مغز متفکر آن امام خمینی (ره) بود و دو بال آن بازار و روحانیان محسوب میشدند.
این نقش آفرینی در دوران دفاع مقدس نیز حفظ شد. روحانیان چه در گردآوری کمکها برای جبههها با همراهی بازار و دیگر گروههای مردمی و چه در تهییج مردم در راستای مقابله با دشمن بعثی و چه حتی در سلاح به دست گرفتن و ایستادگی در خط نخست مقابله با دشمنان، حضوری مؤثر داشتند.
نقش آفرینی در بستر جامعه
آنطور که سید محمد رضا طباطبایی از پیشکسوتان عرصه جهاد استان سمنان میگوید: نخستین ضربههایی که صدام به ایران زد مردم را در بهت فروبرد شاید تا ساعتها و حتی روزها باور اینکه صدام به ایران حمله کرده، در خاطر مردم نمینشست تازه مهر پیروزی انقلاب خشک شده بود و مردم به فکر ساختن کشور بودند و در همین استان سمنان در آخرین روز شهریورماه ۵۹ وقتی سخن از حمله عراق به مهرآباد شد برخی آن را دروغی ساخته و پرداخته غرب میدانستند.
طباطبایی با بیان اینکه بیرون آوردن مردم از بهت و حیرتی که به عبارت سادهتر نمیگذاشت مردم حقیقت را باور کنند که جنگ شروع شده، یکی از نخستین کارهای مهم روحانیان بود، بیان میکند: مردم میترسیدند که انقلاب تازه به پیروزی رسیده از دست برود و بدون تعارف باید گفت خودشان را باخته بودند زیرا عدهای در همین سمنان صحبت از حمله هواپیماهای آمریکایی به ایران میکردند موضوعی که واقعیت نداشت.
وی میافزاید: آن چیزی که مردم را آزار میداد اخبار همراه با غلو و شایعه بود. بزرگترها بهتر به یاد دارند که هفته اول مهرماه ۵۹ حتی خبر میرسید که عراق به نزدیکی تهران هم رسیده اما آن را اعلام نمیکنند که مردم شهر را خالی نکنند در حالی که اصلاً واقعیت نداشت یا برخی خبرها به سمنان میرسید که مثلاً هموطنان غیور ما در کردستان با عراق همدست هستند که موضوعی به شدت کذب و توطئه دشمنان بود در این شرایط نخستین آزمون دشوار روحانیان آغاز شد.
جامعه نزدیک به واگرایی بود
این رزمنده روزهای دفاع مقدس بیان کرد: در شرایطی که میرفت جامعه در استان سمنان به واگرایی برسد، روحانیان با سخنرانیها، نقش آفرینیها و همین منبرها که بزرگترین جایگاه تبلیغ بودند توانستند مردم را به خودشان بیاورند، لذا از این بابت کارشان دارای اهمیت بود که از جمله آنها میشد به حجج الاسلام طاشی، شاهچراغی، محمدی، رضا بسطامی، غلامرضا قندهاری، احمدی، اکرمی، اشرفی و … اشاره کرد.
طباطبایی میگوید: حمله صدام به عراق دقیقاً در دوران حج بود و بسیاری کاروانها و روحانیان عازم حج بودند و یا از آن برگشته بودند (راوی به درستی به خاطر نمیآورد) در این شرایط برخی میپرسیدند حجمان چه شد! یعنی آنقدر موضوع جنگ را باور نداشتند.
وی بیان کرد: از سوی دیگر عدهای زیادی خودشان را باخته بودند و میگفتند صدام پس فردا سمنان است در این شرایط بود که روحانیان به سطح آمدند مردم را حتی چهره به چهره امید میدادند در مساجد جمع میشدند و مردم را به کمک به جبههها دعوت میکردند تا خیلی زود به انسجام دوباره دست یافتیم و اگر روحانیان نبودند شاید تا سه ماه بعد از آغاز جنگ هم نخستین عملیات ما شکل نمیگرفت.
برخی روحانیان عارفان جبههها بودند
یکی از رزمندگان و فعالان فرهنگی استان سمنان نیز با اشاره به اینکه روحانیان را از لحاظ نقش آفرینی در دوران دفاع مقدس باید به دو دسته تقسیم کرد، تاکید کرد: روحانیانی مانند حجج الاسلام قندهاری و سید هاشمی، رضا بسطامی که معروف به دایی رضا بود استثنا هستند زیرا آنان را میتوان به نوعی عارفان جبههها نام برد که شانههایی برای اشکهای رزمندگان بودند، گاهی پیش نماز میشدند، گاهی مسئله میگفتند گاهی تهییج میکردند و خلاصه بودنشان غنیمتی بود.
روحانیانی مانند حجج الاسلام قندهاری و سید هاشمی، رضا بسطامی که معروف به دایی رضا بود استثنا هستند زیرا آنان را میتوان به نوعی عارفان جبههها نام برد رامین نظری با بیان اینکه باید حساب این نوع روحانیان که سالها پا به پای جوانان در جبهه بودند را از دیگران سوا کرد، ابراز داشت: دسته دیگر روحانیانی بودند که مقطعی به جبههها میآمدند حتی در عملیات هم شرکت میکردند و بعضاً اگر وقتی پیش میآمد مسئلههای دینی نیز میگفتند که البته تعدادشان هم کم نبود اما آن اثرگذاری که معدود روحانیانی مانند دایی رضای بسطامی داشتند، را نمیتوانستند ایفا کنند.
وی با بیان اینکه روحانیان و طلبههایی نیز بودند که به عنوان رزمنده حضور داشتند و شاید ماهها در جبهه بودند و حتی دوستانشان هم متوجه نمیشدند که طلبه هستند، میافزاید: نمونه این افراد میتوان به حسن منتظری ۱۵ ساله اشاره کرد که بنده خودم او را از قم و از جلوی در مدرسه علمیه سوار کردم و به عملیات محرم بردم و اتفاقاً در همان عملیات هم شهید شد اما نامش را حتی در بین شهدای روحانی نیز ثبت نکرده بودند که تا مدتها دنبال این موضوع بودم.
نظری با بیان اینکه بودند عزیزانی مانند طلبه شهید مجتبی صدیقی طلبه شهید ادریس آبادی، شیخ علی شریفی و … که آنقدر عاشقانه در جبهههای حضور داشتند که به سمبل و الگویی برای بقیه بدل شده بودند و امروز همچنان خاطرات آنان زنده است، گفت: جبهه مالامال از عاشقان و عارفانی بود که نمونههایشان امروز کم پیدا میشود.
ارتقای روحیه رزمندگان
متأسفانه تلاش برای مصاحبه با کسانی مانند حجتالاسلام بسطامی نتیجه نمیدهد زیرا این دست روحانیان و عرفا سکوتی پیشه کردهاند که گشایش آن کمی دشوار است اما نمونه مجاهدتهایشان را میتوان از رزمندگان شنید آنچنان که سید مهدی موسوی از رزمندگان میگوید: در جبهه اینگونه نبود که همه عملیاتها به پیروزی برسد و گاهی هم شرایط دشوار میشد در این بین نقش روحانیان و تبلیغات در روحیه دادن به افراد مهم بود.
موسوی با بیان اینکه در برخی مواقع پیش میآمد که بچهها شرایط روحی خوبی نداشتند و برای مثال خبر شهادت برخی فرماندهان یا خبر ناکامی گردانی میرسید، بیان میکند: در این شرایط اگر روحانیان که عارفان جبههها بودند، حضور نداشتند کار گره میخورد.
وی میافزاید: این نقش امروز هم تا حد زیادی وجود دارد یعنی ناکامیهای اقتصادی، فشارهای اقتصادی و سیاسی و … موضوعاتی هستند که بعضاً باعث میشوند تا روحیه مردم تضعیف شود از سوی دیگر برخی سیاستهای نادرست اقتصادی سبب شده تا مردم مشکلاتی را متحمل شوند و این نقش روحانیان بعد از چهار دهه کماکان وجود دارد و با اهمیت است.
خاطراتی از روحانیان
به این خاطره از عملیات بدر در سال ۶۳ توسط رزمنده نظری توجه کنید: «بوی عملیات به مشام میرسید چون ما را به مهمات و تجهیزاتی که برای عملیات لازمه مجهز کردند. خوشحال بودیم که بعد از شش ماه انتظار و بهم خوردن دو بار عملیات، این بار به آرزویمان میرسیم.
یک روز خبر دادند که کل لشگر در محوطه مقر جمع بشویم که خود فرمانده لشگر (شهید مهدی زینالدین) میخواهد بیاید برای ما صحبت کند سر از پا نمیشناختیم دیگر اطمینان پیدا کرده بودیم که صددرصد عملیات نزدیک است برادران تبلیغات جایگاه را برای سخنرانی فرمانده دلاور لشگر آماده کردند و ما شروع به نوحه خواندن و سینه زنی کردیم مدتی گذشت ولی شهید مهدی زینالدین نیامد ما نگران انجام نشدن عملیات بودیم ولی مسئولان برگزار کننده سخنرانی، سراسیمه هر کدام به سمتی میرفتند و ما مبهوت که چه اتفاقی افتاده مدت زیادی گذشت ولی خبری از فرمانده لشگر نشد.
یکی از مسئولان به نزد روحانی ما دایی رضا بسطامی آمد و در گوشش چیزی گفت و رفت، همه به دایی رضا (حجت الاسلام رضا بسطامی) خیره شده بودیم در چشمانش اشک حلقه زده بود و آهسته بلند شد و به طرف بلندگو به راه افتاد. و وقتی میکروفون را گرفت گفت: اِنالِله وَ اِنااِلیهِ راجِعون مهدی زینالدین شهید شد همه گیج و مبهوت همدیگر را نگاه میکردیم.
سکوت سنگین شکست
خودجوش همه شروع به سینه زنی کردند عزاداری بچهها تا نماز مغرب طول کشید آن شب سکوت سنگینی آسایشگاهها را احاطه کرده بود و همه زانوی غم بغل گرفته بودند باورمان نمیشد به این راحتی فرماندهای به این بزرگی را از دست داده باشیم بعداً متوجه شدیم با برادرش که به سمت مقر برای سخنرانی یا توجیه عملیات میآمدند توسط گروهکی از کردستان کمین خوردند و هر دو برادر به شهادت رسیدند.»
این نمونهای از خاطرات رزمندگان از نقش آفرینی روحانی است که میتوانست کناری بایستد و برای زینالدین گریه کند اما ایستاد، روحیهاش را محکمتر کرد پشت بلندگو رفت و بچهها را آرام کرد این نقش آفرینیها چقدر برای رزمندگان آن روزها آشنا است. امروز نیز نقش روحانیان واضح است ابتدا همگرایی مردم حول محور ولایت فقیه و سپس هدایت و راهنمایی جامعه به سمت اهداف عالیه انقلاب اسلامی تقریباً همان رسالتی که در این ۴۰ سال با تمام مشکلات و سختیها بر دوش داشتند.
انتهای پیام/