اهواز- راهیان نور-مصطفی عمادی میگوید: از آنجایی که شهید سید رضا موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده داشت در این عملیات شرکت کرد تا به همه نیروهای سپاه خرمشهر سرکشی و از وضعیت منطقه اطلاعات کسب کند.
به مناسبت سالروز شهادت؛
روایت شهادت فرمانده سپاه خرمشهر در مسیر بیت المقدس
17 ارديبهشت 1399 ساعت 5:35
اهواز- راهیان نور-مصطفی عمادی میگوید: از آنجایی که شهید سید رضا موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده داشت در این عملیات شرکت کرد تا به همه نیروهای سپاه خرمشهر سرکشی و از وضعیت منطقه اطلاعات کسب کند.
به گزارش راهیان نور؛ شهید «سید عبدالرضا موسوی» کسی بود که بعد از شهادت محمد جهان آرا فرماندهی سپاه خرمشهر را بر عهده گرفت. او هم همانند همرزمان شهیدش آنقدر حماسه افرید تا نهایتا در مرحله سوم عملیات بیت المقدس و در استانه فتح خرمشهر به شهادت رسید.
«مصطفی عمادی» همرزم شهید موسوی درباره روایت شهادت سید عبدالرضا موسوی فرمانده سپاه خرمشهر
میگوید: «عملیات بیت المقدس شروع شد و خرمشهر به عنوان عمل کننده در عملیات، تیپ 22بدر را در این عملیات شرکت داد، تیپ 22 بدر در دو مرحله از عملیات شرکت کرده و تلفات زیادی نیز متحمل میشود. تیپ مذکور در بیابانهای نزدیک عملیات چادر زدند. من تازه از اهواز آمده بودم تا در این عملیات شرکت کنم.
عبدالله نورانی به عنوان فرمانده تیپ به من دستور داد تا به عنوان نیروی اطلاعاتی از منطقه اطلاعات کسب کند. از آنجایی که شهید سید رضا موسوی فرماندهی سپاه خرمشهر را به عهده داشته در این عملیات شرکت میکند تا به همه نیروهای سپاه خرمشهر سرکشی و از وضعیت منطقه اطلاعات کسب کند و در پیروزی هر چه سریعتر این عملیات نقش موثری داشته باشد. من آماده ماموریت شدم، سید رضا نیز همراهم جهت کسب اطلاعات و شناسایی با یک دستگاه موتورسیکلت همراه میشود.
پس از طی مسافتی به خاکریزی که مابین نیروهای خودی و دشمن بعثی وجود داشت برخورد میکنند، در آن طرف خاکریز، کامیونی که متعلق به دشمن بود وجود داشت که از حرکت باز ایستاده بود. با مشاهده کامیون، چند جسد عراقی کشته شده در آن دیده میشد. هر دو تصمیم گرفتیم که به طرف کامیون برویم تا اگر سندی در آنجا یافتیم به همراه خود بیاوریم. هر دو سوار موتورسیکلت شده و از روی خاکریز با موتور به پرواز درآمدیم و به نزدیک کامیون رسیدیم. پس از بازرسی کامیون اسناد و مدارک اطلاعاتی و نقشههایی یافت شد. سید رضا مدارک و نقشهها را جمع آوری کرده و آنها را بسته بندی کرد، پس از بسته بندی مدارک، ترک من نشست.
زمان بازگشت فرا رسید و خود را برای بازگشت آماده کردیم. در این میان عراقیها متوجه ما شدند و شروع به شلیک به سمتمان کردند. بارانی از تیرهای اسلحه سبک به سمت ما شلیک شد. کامیون به عنوان جانپناه و دیوار جلوی تیرها را گرفت تا به ما اصابت نکند. من موتور را روشن کرده و رضا نیز پشت سرم قرار گرفت، موتور به حرکت درآمده و با سرعت هر چه تمامتر از روی خاکریز حرکت کرد و پس از آن به سوی چادر نیروهای خودی رفتیم تا اسناد و مدارک را به فرماندهی تیپ 22 تحویل دهیم. با مطالعه اسناد و مدارک و نقشهها مشخص میشود که مدارک و نقشهها حاوی اسرار مهمی در رابطه با عملیات است. موقع اذان ظهر رضا برای اقامه نماز جماعت آماده شد و به چادر شهید قاسم داخل زاده جهت اقامه نماز رفت. پس از پایان نماز از بچهها خداحافظی کرد. زمانی به طول نینجامید که هواپیمای دشمن منطقه را بمباران کرد و سید عبدالرضا موسوی بر اثر اصابت ترکش راکت هواپیما به شهادت رسید.»
«محمد سبز غلامی» از همرزمان شهید سید عبدالرضا موسوی( فرمانده سپاه خرمشهر) نیز درباره روایت شهادت این فرمانده میگوید: «داخل جیپ ١� ٦ در یکی از محورهای عملیاتی بودم، رضا با موتور رسید، پس از احوال پرسی از او سوال کردم: "عراقیها کجا هستند؟" گفت: "بیا پایین." با تکهای چوب شروع کرد به نقشه کشی روی زمین و موقعیت عراقیها را نشان داد. من، رضا و فریدون کنار جیپ بودیم که ابراهیم از ما عکسی گرفت بعد رضا از ما جدا شد.
پس از مدتی، من و اصغر با دو جیپ به پشت جبهه و به سمت پل و به موازات رودخانه حرکت کردیم. در فاصله حدودا ٣� � تا ٤� � متری پل بودیم که رضا با موتور به ما نزدیک شد و گفت: "سریع حرکت کنید بدون معطلی." رضا خیلی تند از کنار ما عبور کرد، در این میان بلافاصله یک جنگنده عراقی مسیر حرکت ما را به گلوله بست به گونهای که تیرهای آن از کنار جیپ بصورت رگبار و به فاصله حدود یک متری رد شد. جنگنده عراقی با گلولههای راکت آن دست پل را زد و جنگنده دیگر که سر رسیده بود توسط پدافند سرنگون شد. بعد از این ماجرا متوجه شدیم رضا با شلیک جنگنده اول به شهادت رسیده است.»
شهید موسوی در تاریخ 29 فروردین 1335 در خرمشهر متولد شد. او که یکی از شاگردان ممتاز در تمام دوران تحصیل بود موفق به اخذ مدرک دیپلم با معدل 19 و 58 صد شد و رتبه اول را در کنکور اعزام به خارج کسب کرد. اما چون در تمام رشتههای پزشکی دانشگاههای کشور قبول شده بود، تهران را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد.
موسوی از همان زمان فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد و پس از مدتی خود را به دانشگاه اهواز انتقال داد. در اهواز چندین مرتبه از طرف گارد دانشگاه به علت فعالیت سیاسی به او اخطار داده شد. تا اینکه در سال 1355 از دانشکده اخراج شد. او پس از این ماجرا اولین تظاهرات در شهر خرمشهر را سازماندهی کرد که در همین زمان توسط ساواک دستگیر و به زندان افتاد. موسوی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد و با کانون فرهنگی-نظامی خرمشهر به همکاری پرداخت. سپس به تشکیل کلاسهای ایدئولوژی در کانون فتح آبادان و تدوین جزواتی در تفسیر نهج البلاغه همت گماشت و در قسمت تدارکات جهاد سـازندگی نیز فعـالیت کرد.
او که قبـل از پیروزی انـقلاب در خرمشهر با «سیدمحمد جهانآرا» آشنا شده بود، به دعوت او وارد نهاد مقدس سپاه شد و در قسمت آموزش و عملیات نقش عمدهای ایفا کرد. و در آبان ماه سال 1358 برای مدت کوتاهی به دانشگاه رفت اما احساس مسئولیت او را به سپاه بازگرداند و با شروع جنگ به جبهههای نبردحق علیه باطل شتافت و چندین مرتبه مجروح شد. موسوی در فاصله سقوط خرمشهر تا سقوط بنیصدر برای استخدام در وزارت امور خارجه به تهران رفت تا اینکه بتواند در یکی از کشورهای خاورمیانه فعالیت دیپلماتیک داشته باشد.
ولی با سقـوط بنیصدر به جبهه بــازگشت مـوسوی پس از شهادت جهـان آرا فرماندهی سپـاه خرمشهر را بر عهده گرفت. او با آغاز عملیات بیتالمقدس نیروهای تیپ 22 بدر را سازماندهی کرد. مسئولین فــرماندهی تیپ را به او سپردند اما موسوی آن را نپذیرفت سرانجام فرمانده دلاور خرمشهر در مرحله سوم عملیات بیتالمقدس سال 1361 به شهادت رسید و مهمان خوان گسترده الهی شد.
گوشهاي از خصوصيات اخلاقي شهيد سيد عبدالرضا موسوي:
شهيد موسوي باهر پديده و مسئلهاي با يك ديد عميق و تحليل مشخص برخورد و عمل ميكرد؛ مثلاً در مورد درس خواندنش و از همه مهمتر برخوردش با قضيه جنگ، آن را با تمام وجود لمس ميكرد و ربط منطقي بين جنگيدن و حاكميت مستضعفين جهان را در ذهن داشت.
دقيقاً معتقد به كار تشكيلاتي بود و رعايت اصل "عدم انتقال اطلاعات تشكيلاتي به افراد خارج از تشكيلات" را بديهيترين اصول حاكم بر يك جمع ميدانست. خواندن روزنامه و آگاهي يافتن از مسائل جامعه از ويژگيهاي بارز او بود، بهطوريكه گاهي تا ساعت 2 نيمه شب به اين كار ادامه مي داد.
به امام خميني(ره) علاقه عجيبي داشت و هميشه پيامها و سخنرانيهاي امام(ره) را مطالعه و پيگيري و تحليل مينمود و همه اوقات با يك حرمت و حسرت خاصي نسبت به امام(ره) از ايشان ياد ميكرد و اطاعت كامل خويش رانسبت به فرامين امام(ره) ابزار ميكرد.
در مقابل تمامي جريانها و مسائل انحرافي از قاطعيت اصولي برخوردار بود. از برچسب زدن و قضاوتهاي پيش ساخته هم زجر بسيار ميكشيد. در رابطه با جبهه ضد انقلاب معتقد به برخورد قاطع و نظامي بود. در زمينه ويژگيهاي بارز اخلاقي او مختصراً ميتوان از تواضع، متانت، آرامش و مديريت عالي در برخورد با مسائل، اخلاص و ايثار فراوان در كارها و بخورد دلسوزانه با مشكلات، شجاعت و فداكاري در ميدان عمل و رزم، خستگي ناپذيري و پشتكار و فراوان در كارها و اخلاق و خلق و خوي خوش و گيراي وي نام برد.
يكي از خصوصيات شهيد سيد عبدالرضا موسوي روحيه شهادتجويي و انتظار وي بود كه پيوسته در دعاها طلب شهادت ميكرد و مكرر تكرار ميكرد كه "من قبل از فتح خرمشهر شهيد ميشوم" و اين مسئله دقيقاً در سپاه و برخوردهاي خانوادگي او مشهود و محرز بود تا زمينه قبلي شهادت خويش را در آنها بهوجود آورده باشد. مثلاً با خريد وسائل خانه هميشه با شك وترديد برخورد ميكرد. در شب شهادتش در چادر فرماندهي به شدت ناله ميكرد و نهجالبلاغه و دعاي كميل و قرآني را كه هميشه به همراه داشت ميخواند. سرانجام در نزديكي جاده اهواز ـ خرمشهر ( كيلومتر 20 خرمشهر) به لقاء الله پيوست.
وي ميگفت: "امروز شهيدان، مشعلهاي فروزان و گرمابخش هستند كه گرماي اميد و نور هدايت ميافشانند تا با هدايت آنان، تنهاي مرده و فكرهاي خام از گرما به حركت در آيند. خدايا، خداوندا، روح ما را بيتاب شهادت گردان، تا پيام پرطنين شهيدان را دريابيم و از زنجير اسارتي كه بر خود پيچيدهايم آزاد گرديم."
انتهای پیام/
کد مطلب: 15685