به گزارش خبرنگار راهیان نور، وقتی راوی به شرح عملیات والفجر ۸ در رودخانه خروشان اروند پرداخت، از بی رحمی های اروند گفت، از رزمندگانی که صید موجهای سهمگین اروند شدند، از دل به آب زدن و بی مهری دیدن از رود. راوی، داستان کربلا را گفت و اینکه اروند همان پیوند دجله و فرات است.
همان دجله و فراتی که به سردار رشید حسین بن علی علیه السلام، سقای دشت کربلا هم روی خوش نشان نداد، همان فراتی که با این عظمتش از یک قطره آب هم برای ماهی کوچک حسین علیه السلام مضایقه کرد، همان فراتی که عمو را شرمنده بچه ها و حسین بن علی علیه السلام را شرمنده رباب کرد. آری چه توقعی میتوان از اروند داشت، اروندی که ادامه شط فرات است.
صدای هق هق زائران فضای اروند را پر کرده بود. حال و هوای عجیبی بود. در این میان مادری دست به پهلو گرفته با صدایی خسته، خود را به راوی میرساند. راوی چه میگویی، مگر نمیدانی من دلم را، همه زندگیم را به اروند سپردم، گوش کن صدایش را میشنوی، تصویرش را میبینی، حالا دیگر اروند همان اروند قبلی نیست، اروند از خون پسرم آبرو پیدا کرده، اروند دیگر مقدس است...
یادداشت: محمد قیطاسیان
انتهای پیام/