تاریخ انتشار
شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۴۰
کد مطلب : ۱۵۷۴۷
خاطره دلتگی-۹/
ماجرای تخریبچیهایی که خرمشهر را نجات دادند
رضا توی عملیات فتح خرمشهر کار بزرگی کرده بود که بزرگی این کار باورش رو مشکل میکرد و شاید به همین خاطر هم بود که کسی گرد این افسانهها نمیرفت... سالها ذهنم مشغول بود که این حماسه مستند بشه و جسته و گریخته از زبان آدمهای متفاوتی شنیده بودم تا اینکه فرصتی پیش اومد تا در جلسه پیشکسوتان تخریبچی دفاع مقدس با جعفر جهروتیزاده تنها شدیم و فرصتی شد که از زبان فرمانده رضا حکایت رو بشنوم.
حاج جعفر جهروتیزاده در عملیات الی بیت المقدس که خرمشهر عزیز آزاد شد فرمانده تخریبچیهای تیپ محمد رسول الله(ص) بود، او نقل کرد: روز یکشنبه دوم خرداد سال 61 مصادف با آخرین روزهای ماه رجب بود که ساعت 4 صبح این حماسه رقم خورد.
آن شب حاج احمد (سردار جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان) دستور داد که من دو گروهان برداشته و در حاشیه اروند با دشمن درگیر بشم و مأموریت انفجار پل پشتیبانی دشمن روی رودخانه اروند هم به ما واگذار شد. دشمن بهشدت روی منطقه آتش میریخت و لحظهای نبود که منوری در آسمان نباشه همه جا مثل روز روشن بود. با گروهانها حرکت کردیم و همزمان هم دو تا از بچهها رو فرستادم برای موادگذاری و انفجار پل... هنوز خیلی راه نرفته بودیم که به میدان مین رسیدیم و مجبور شدیم معبر باز کنیم و این یک مقدار کارمان رو کند کرد.
در اطراف نخلستانهای خیّن با دشمن درگیر شدیم, درگیری نزدیک و تن به تن بود, دشمن مسلط به منطقه بود و داخل کانالها و سنگرهایی که کنده بودند مقاومت میکردند و بچههای بسیجی هم بیمهابا میجنگیدند...
بچههایی که برای زدن پل رفته بودند تماس گرفتند که دشمن نمیگذاره ما به پل برسیم و با آتشباری سنگین از پل محافظت میکنه. این پل تنها پلی بود که دشمن از روی اون خرمشهر رو پشتیبانی میکرد و برای او خیلی حیاتی بود.
به بچهها گفتم هر طور که شده باید پل منفجر بشه... رضا اردستانی و حسین زارع رفتند برای انجام این مأموریت. مدام حاج احمد تماس میگرفت و میگفت پل چی شد... هوا هنوز روشن نشده بود که خبر رسید پل رو بچهها زدند... اول خیلی خوشحال شدم اما نگران حال بچههایی بودم که رفته بودند.
گفتند رضا اردستانی و حسین زارع با دلاوری و شجاعت مواد منفجره رو روی پل بردند و جاسازی کردند... مشغول آتشگذاری بودند که دشمن اونها رو با آرپیجی میزنه و رضا و حسین و موادها و پل یکجا منفجر میشه.
وقتی این خبر به حاج احمد رسید حاجی یک نفس راحت کشید و گفت کار تمام شد و امید دشمن قطع شد... پل که تخریب شد حاج احمد هم رسید و با حاجی و نیروهایی که مونده بودن اومدیم بهسمت خرمشهر و خرمشهر آزاد شد و قلب امام شاد شد. خرمشهر آزاد شد و آبهای اروند پارههای تن رضا و حسین رو با خودش برد. واقعاً اگر رضا و حسین خطر نمیکردند و پل منفجر نمیشد و با روشنی هوای روز سوم خرداد تانکهای دشمن از پل عبور میکردند چی میشد.
سلام بر رضا و حسین که اراده خدا را محقق کردند و خرمشهر را خدا آزاد کرد. شهید رضا اردستانی در روز شهادت 18 سال بیشتر نداشت».
انتهای پیام/