تاریخ انتشار
جمعه ۸ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۴۸
کد مطلب : ۱۵۵۳۵
زیارت بامعرفت-۴
تا کربلا فقط یک سلام...
محسن توکلی
ابتدای جاده شهید صفوی، نزدیک ایستگاه حسینیه ،تابلویی بود که روی آن نوشته بود؛ کربلا ۳۶۰ کیلومتر. بچهها وقتی از اهواز میخواستند بیایند شلمچه، همیشه از این مسیر عبور میکردند و چشمشان به تابلو میخورد.
آنهایی که بار اولشان بود پا میگذاشتند به منطقه، با دیدن آن تابلو،دلشان را میلرزید و اشک از چشمانشان جاری میشد. دلشان پر میزد برای حرم اباعبدالله (ع).
اصلاً بیشتر بچهها به عشق زیارت حرم آقا میآمدند جبهه برای همین همپشت پیراهنهایشان مینوشتند زائر کربلا. توی همین شلمچه بود که بچهها برای خودشان قبر میکندند و شبها میرفتند و دعا و مناجات میخواندند.
حتی کسانی که تا قبل فقط سه وعده نماز واجبشان را میخواندند، اهل نماز شب و شبزندهداری شده بودند. خود بچهها میگفتند: گیرکردن پاهایمان توی خاک شلمچه بهانه است که دلمان را اینجا گیر بدهد.
شلمچه روزهای سختی را به یاد دارد. جنگاورانی که با دستان خالی به نبرد با دشمن رفتند. در آن روزها، در هر گوشه این دیار خون میبارید و اگر خوب گوش بسپاری، میتوانی زمزمه شبانه جنگاوران را با گوش دل بشنوی و صدای چکاچک شمشیرهایشان را با آداب زیارت را بهجا آورد.نیت کرد و با شهیدان همکلام شد.
کفشها را درآورد و پابرهنه شد، آنگاه گام برداشت بر هر گوشه این خاک همانند آنکه در کربلا و مشهد شهیدان قدم میگذاری. شهدا راهنما هستند برای همه ما از قافله جاماندگان. در شرایطی که میتوان چشم دلباز کرد. در اینجا میتوان نفس را زیر بار گذاشت. در شلمچه میتوان خدا را پیدا کرد و به شهر بازگشت.
انتهای پیام/