تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۳۲
کد مطلب : ۱۲۰۷۳
روایتی از مخالفت یک فرمانده با روزهداری رزمندهاش
وی در گفتوگو با راهیان نور، روز در یک موقعیت ساکن نبودیم از نظر شرعی نمیشد روزه گرفت و اگر بنا بود تا مدت 10 روز در محلی موضع بگیریم پیش از آن فرمانده اعلام میکرد.
در آن صورت بود که رزمندگان روزه میگرفتند.
در یکی از ماههای مبارک رمضان سردار «مجتبی عسگری» که فرمانده ما بود اعلام کرد: قرار است به مدت 10 روز در پادگان دوکوهه ساکن باشیم تا رزمندگانی که قصد روزهداری دارند، روزه بگیرند.
در بین رزمندگان یک جوان 15 و 16 ساله بود که میخواست روزه بگیرد اما سردار عسگری با روزه گرفتن آن مخالفت کرد و گفت: « من خودم تو را با خودرو به جایی منتقل میکنم تا از حد ترخص خارج شویم و بتوانی روزهات را بخوری.
اما آن جوان رزمنده گفت: من میخواهم همان گونه که در جبهه با دشمن میجنگم، در ماه رمضان نیز با روزهداری با نفسم مقابله کنم. چطور ممکن است بدون مبارزه با نفس در جبهه نبرد ایستادگی کنم؟ حرفهای این جوان باعث شد تا سردار عسگری با روزه داریاش موافقت کند.
در یکی از روزهای گرم که دمای هوا حدود 45 یا 50 درجه سانتیگراد بود این جوان رزمنده را دیدم که چند جعبه مهمات را روی هم زیر منبع آب موجود در پادگان دوکوهه قرار داده است و برای آنکه بتواند بدنش را خنک نگه دارد لباسش را درآورده و روی جعبه مهماتها خوابیده است به گونهای که شکمش با پوسته منبع آب در تماس باشد.