تاریخ انتشار
دوشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۸
کد مطلب : ۱۱۹۷۴
راهیان نور غرب و شمال غرب کشور؛
اسارت 350 نفر از دشمن توسط چند رزمنده خسته و زخمی/ نحوه شهادت شهید شیرودی
به گزارش «راهیان نور»، رزمندگان براي گرفتن اين امتياز مهم از بعثيها و خارج كردن آنها از ارتفاعات سه ماه عمليات شناسايي انجام دادند. پس از انجام كارهاي مقدماتي، سپاه و ارتش به صورت مشترك در اولين روز ارديبهشت سال 60 عمليات بازيدراز را اجرا كردند. نبرد براي آزادسازي منطقه هشت روز به طول ميانجامد و طي آن نيروهاي ايراني و بعثی بارها به تك و پاتك متقابل ميپردازند.
يكي از نقاط قوت اين عمليات پشتيباني خوب خلبانان هوانيروز ارتش بود. در اين عمليات غرورآفرين 54 تانك و نفربر دشمن، 3 فروند هواپيما، 2 چرخبال و 2 دستگاه ادوات مهندسي رژيم بعثي منهدم شد و نيروهاي دلير ايراني بالغ بر 12 دستگاه تانك و نفربر و چندين دستگاه ادوات مهندسي را از آنان به غنيمت گرفتند. علياكبر شيرودي كه در اين عمليات نقشي تأثيرگذار داشت پس از انهدام چندين تانك از پشت سر مورد اصابت گلوله تانك قرار گرفت و به شهادت رسيد.
خلبان ياراحمد آرش كه به همراه شهيد شيرودي در اين عمليات پروازي شركت داشت، در مورد چگونگي شهادت اين خلبان دلاور چنين ميگويد: «بارها او را در صحنه جنگ ديده بودم كه خود را با هليكوپتر به قلب دشمن زده و حتي هنگام پرواز، مسلسل به دست ميگرفت. در آخرين نبرد هم جانانه جنگيد و بعد از آنكه چهارمين تانك دشمن را زديم، ناگهان گلوله يكي از تانكهاي عراقي به هليكوپتر اصابت كرد و در همان حال شيرودي كه مجروح شده بود با مسلسل به همان تانك شليك و آن را منهدم كرد و خود نيز به شهادت رسيد.»
شهيد علي موحددانش نيز فرمانده يكي از محورهاي عملياتي بازيدراز را برعهده داشت. موحددانش و نيروهايش در شب دوم عمليات قله 1100 كچي را تصرف ميكنند و تعداد قابل ملاحظهاي از نيروهاي دشمن را به اسارت درميآورند. شهيد علي موحددانش درباره اين عمليات چنين گفته است: من اولين نفري بودم كه روي ارتفاع رسيدم و از همين مسئله خوشحال بودم، با تكبيرهاي پي در پي كه ميگفتم 48 نفر از نيروهاي دشمن، خود را تسليم كردند، در حالي كه هنوز نيروهاي ديگر نرسيده بودند. پس از اينكه اسرا را به خط كرده و به پايين ارتفاع روانه كردم، خشاب تفنگم را درآوردم، ديدم فقط يك فشنگ در داخل آن وجود دارد، در حالي كه هيچ مهمات ديگري همراه من نبود.
محسن وزوايي نيز در جريان عمليات بازيدراز فرمانده گردان ميشود. در اين عمليات، وزوايي با وجود مجروحيت، با گامي استوار، خستگيناپذير و اميدوار به نبرد ادامه ميداد. در حين عمليات، بيشتر رزمندگان، شهيد يا مجروح شده و تنها محسن و چند رزمنده ديگر زنده ميمانند. شگفت آن كه همين چند نفر، توانستند 350 نفر از نيروهاي كماندوي بعث عراق را به اسارت بگيرند. محسن وزوايي، نقش فعالي در طراحي عمليات فتح بلنديهاي بازيدراز ايفا كرد و در همين نبرد به شدت مجروح شد و به تهران انتقال يافت. او در بيمارستان با وجود درد بسيار، ناله نميكرد و به يكي از پزشكان كه از مقاومت او در برابر درد ابراز شگفتي كرده بود گفت: «آقاي دكتر! من هر چه بيشتر درد ميكشم، بيشتر لذت ميبرم و احساس ميكنم از اين طريق به خداي خودم نزديك ميشوم». پس از بهبودي نسبي از مجروحيت، قدم به معركهاي گذاشت كه فرجام آن، آزادسازي خرمشهر اشغال شده بود.