تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۰۲
کد مطلب : ۱۰۶۷۰
شرمنده دستهای بسته و سرهای بریدهایم
یادداشت : حمید نیکنژاد
قصه پرغصه اسارت آلالله با عبور از هزارتوی تاریخ، به عصر و زمانی رسیده است که تفکر تأسفبار یزیدی را همچنان بر تارک فلسفه و فرهنگ خویش دارد.
تو گویی جهل دِهشتبرانگیز قریش، خیرهسری و حماقت نهروانیان، مکر و حیله اموی و حیرانی و سرگردانی کوفیان، یکجا در انبوهی از جهل و فرومایگان عصر حاضر جلوه کرده است.
تکفیریهای ملعون، آئینه مجسم شمر و سنان و خولی در جاهلیت جدید و همچون کفتاران تشنه خون در امتداد زشتی و پلشتی جولان میدهند و محسن مظلوم ما تندیس استقامت در سرزمین شام بلا و دیوار به دیوار خاطرات اسرای کربلا و تفسیر «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» شده است و فریاد «هل من ناصر» خورشید بیغروب کربلا از ورای قرنها، مردان عاشورایی را به استقامت بر مدار عشق و ایثار فرا میخواند.
حال مائیم و تقدیری که هر لحظه روح و جان ما را بسوی مغناطیس عشق به حسین (علیهالسلام) میکشاند، همانی که نام و یاد او، کعبه آمال همه احرار و آزادگان در طول تاریخ است و خیمههای بر افراشته عاشورایی، تفسیر ایستادگی ملتی است که قریب به چهار دهه علم عزت و افتخار حسینی را بر دوش میکشد.
درود و سلام ما بر محسن و یارانش که همچون یک خاطره سبز از کرانههای گمنامی و بینشانی گذشتند و کسی جز قاصدکهای بیقرار بر مظلومیتشان گواهی نداد.
درود و سلام ما بر یارانمان، همانانی که دنیا با همه دارائیهایش در مقابل اراده آهنین آنان احساس فقر میکرد و صیاد هزار نیرنگ هرگز قادر به صید آنها نبود.
درود بر آنان و بر روزی را که از مادر زاده شدند و روزی که مرگ سرخ را عاشقانه در آغوش گرفتند و بر روزی که سرافرازانه در پیشگاه حضرت حق برانگیخته خواهند شد و ما بازماندگان در آنسوی خاطرات، شرمنده دستهای بسته و سرهای بریدهایم و داغ فراقشان را تا لحظه دیدار با خود خواهیم داشت.
انتهای پیام/