تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۶
کد مطلب : ۹۰۷۶
همرزم دیروز حاج همت و خادم امروز شهدا:
از قافله شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم جا ماندهام
به گزارش خبرنگار راهیان نور، «اکبر وثوقی» خادم اردوگاه مسعودیان اهواز است. او که موهایش سفیده شده است در کنار نوجوانان و جوانان با عشق و علاقه به خادمی میپردازد.
این خادم هفتاد ساله میگوید: عشق و شوق خادمی و تقوایی که در بین جوانان وجود دارد، من را خجالت زده کرده است.
او که از نیروهای سردار رشید اسلام شهید «محمد ابراهیم همت» در دوران دفاع مقدس بوده است، میگوید: روزی که خبر شهادت همت را شنیدیم، تمامی نیروهای لشکر محمد رسول الله(ص) بسیار ناراحت شدند و دسته عزا به راه انداختند و به سمت حسینیه دوکوهه رفتند و در آن حسینیه که امروز مزین به نام حاج همت است، عزاداری کردیم.
وثوقی تصریح میکند: حدود 7 سال است که در یادمانهای شهدا خادمی میکنم. سالی در یادمان شهدای شلمچه خدمت میکردم که در اطراف یادمان پلاک و استخوانی یافت شد. آن روز حس و حال خاصی داشتیم. ساعتها اشک ریختیم و عزاداری کردیم.
وی در پایان میگوید: من از قافله عقب ماندم، هم از قافله شهدای دفاع مقدس و هم از قافلهی شهدای مدافع حرم؛ بسیاری از خادمان بودند که سالهای قبل در کنار ما و در همین لباس خادمی به زائران خدمت میکردند و مزد شهادت خودشان را گرفتند و در راه دفاع از حرم به شهادت رسیدند. جوانان عزیز نمیگذارند من خادمی بکنم، چرا که هر کاری که میخواهم انجام بدهم آنان پیش قدم میشوند. من هم به آنان میگویم شما خسیس هستید و نمیگذارید اجری ببرم. مثلا تا میخواهم زبالهای از روی زمین بردارم، سه جوان خادم میآیند و آن کار را انجام میدهند. یک بار در یادمان شهدای طلائیه به ناچار کوزهای در دست گرفتم و به زائران آب دادم.
انتهای پیام/
خبرنگار افتخاری راهیان نور
اردوگاه شهید مسعودیان اهواز
محمدرضا شاهدی
این خادم هفتاد ساله میگوید: عشق و شوق خادمی و تقوایی که در بین جوانان وجود دارد، من را خجالت زده کرده است.
او که از نیروهای سردار رشید اسلام شهید «محمد ابراهیم همت» در دوران دفاع مقدس بوده است، میگوید: روزی که خبر شهادت همت را شنیدیم، تمامی نیروهای لشکر محمد رسول الله(ص) بسیار ناراحت شدند و دسته عزا به راه انداختند و به سمت حسینیه دوکوهه رفتند و در آن حسینیه که امروز مزین به نام حاج همت است، عزاداری کردیم.
وثوقی تصریح میکند: حدود 7 سال است که در یادمانهای شهدا خادمی میکنم. سالی در یادمان شهدای شلمچه خدمت میکردم که در اطراف یادمان پلاک و استخوانی یافت شد. آن روز حس و حال خاصی داشتیم. ساعتها اشک ریختیم و عزاداری کردیم.
وی در پایان میگوید: من از قافله عقب ماندم، هم از قافله شهدای دفاع مقدس و هم از قافلهی شهدای مدافع حرم؛ بسیاری از خادمان بودند که سالهای قبل در کنار ما و در همین لباس خادمی به زائران خدمت میکردند و مزد شهادت خودشان را گرفتند و در راه دفاع از حرم به شهادت رسیدند. جوانان عزیز نمیگذارند من خادمی بکنم، چرا که هر کاری که میخواهم انجام بدهم آنان پیش قدم میشوند. من هم به آنان میگویم شما خسیس هستید و نمیگذارید اجری ببرم. مثلا تا میخواهم زبالهای از روی زمین بردارم، سه جوان خادم میآیند و آن کار را انجام میدهند. یک بار در یادمان شهدای طلائیه به ناچار کوزهای در دست گرفتم و به زائران آب دادم.
انتهای پیام/
خبرنگار افتخاری راهیان نور
اردوگاه شهید مسعودیان اهواز
محمدرضا شاهدی