به گزارش خبرنگار راهیان نور، تمرچین نام روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان پیرانشهر است که عمدهی شهرت آن مرهون فداکاریهای فرزندان ایران زمین در طول دوران دفاع مقدس است. جبهه تمرچین و حاج عمران، نامی آشنا در ادبیات مقاومت ملت ایران در منطقه شمالغرب است که در غرب شهر پیرانشهر قرار دارد.
پیرانشهر یکی از شهرهای کردنشین استان آذربایجان غربی با 2259 کیلومترمربع وسعت است که در 131 کیلومتری جنوب مرکز استان(ارومیه) در ارتفاع 1502 متری از سطح دریا و تقریبا در 12 کیلومتری مرز بین المللی ایران قرار دارد. پیرانشهر از شمال به اشنویه، از شرق به نقده و مهاباد، از جنوب به سردشت و از غرب به مرز ایران و عراق محدود میشود. این شهر به دلیل هممرزی با کشور عراق، دارای موقعیت خاصی است و چند پادگان نظامی مانند پادگان جلدیان، پادگان پیرانشهر و پادگان بزرگ پسوه در اطراف خود دارد.
گمرک پیرانشهر که سابقه آن به سال 1337 بازمیگردد، پس از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از سال 1371 دوباره فعال شد. بازارچه مرزی تمرچین هم در 11 کیلومتری جنوب غربی شهر و در نقطه مشترک مرزی بین ایران و عراق قرار دارد.
یادمان شهدای تمرچین(شهدای حاج عمران) در دامنهی ارتفاعات مرزی این منطقه، بر مزار شش شهید گمنام قرار دارد. این یادمان با نظارت ستاد مرکزی راهیان نور توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران مدیریت میشود. منطقه حاج عمران، بین شهرهای پیرانشهر ایران و چومان عراق قرار دارد. پادگان حاج عمران در عملیات والفجر 2 آزاد شد.
از آنجایی که در آستانه سالروز شهادت موحددانش و ردانیپور قرار داریم در ادامه به معرفی این دو شهید بزرگوار میپردازیم.
** شهید علیرضا موحددانش علیرضا موحددانش با آغاز غائله کردستان به این منطقه رفت و در چند عملیات پاکسازی علیه ضدانقلابیون شرکت کرد. او یکی از فرماندهان اصلی در عملیات آزادسازی سنندج بود. با شروع جنگ تحمیلی، در عملیات بازی دراز حضور یافت و در همین عملیات، یک دستش قطع شد. پس از خاتمهی عملیات فتح المبین، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر را برعهده گرفت و نقش فعالی در مراحل سه گانه آزادی خرمشهر ایفا کرد.
پس از پایان عملیات بیت المقدس، به همراه قوای محمد رسول الله(ص) به لبنان اعزام شد. پس از بازگشت، فرماندهی تیپ 10 سیدالشهدا(ع) را بر عهده گرفت. در عملیات والفجر یک مجددا مجروح شد. علیرضا موحددانش در 13 مرداد 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقهی حاج عمران به شهادت رسید.
حاج علی وارد پادگان حاج عمران شد و اطلاعات، نقشه و راهکارهای عملیات را بررسی کرد. نیروها که رسیدند، آنها را در پادگانهای پیرانشهر و پسوه مستقر کردند. عملیات نزدیک بود. پیش بچهها آمد و پرسید: بدهی به کسی ندارم؟ داشت با همه تسویه حساب میکرد! حین رفتن، شوخی و جدی گفت: ما میرویم غسل شهادت کنیم و ادا و اطوار در بیاوریم. از آن اداهای همیشگی، ولی مثل این که باز هم خبری نمیشود. وقتی برگشت، ایستاد برای نماز. یکی از بچهها هم پشت سرش ایستاد. بقیه هم صف شدند. هر چه گفت: من راضی نیستم. بچهها قبول نکردند و به او اقتدا کردند. انگار همه فهمیده بودند که این آخرین نماز حاج علی است. بین دو نماز حالش بد شد و نتوانست نماز را بخواند. به یکی از بچهها که مداح بود، گفت تا روضه حضرت زهرا(س) را بخواند. خودش هم به شدت گریه میکرد. این آخرین نماز فرمانده بود.
** روحانی شهید مصطفی ردانی پور با شروع جنگ تحمیلی، مصطفی ردانیپور به همراه عدهای از همرزمان خود، از کردستان وارد جنوب شد و خط مشهور "شیر" را در دارخوین تشکیل دادند. از مهمترین علل شش ماه مقاومت مستمر نیروها در این خط، وجود این روحانی دلسوز بود که به آنها روحیه میداد، سخنرانی میکرد و یا مراسم دعا برگزار مینمود.
به دلیل اخلاص و تعهدی که ردانیپور داشت، به تدریج مسئولیتهای مهمی را به عهده گرفت. در عملیات فتح المبین، در کنار شهید حسین خرازی فرمانده تیپ امام حسین(ع)، رزمندگان اسلام را فرماندهی کرد. در عملیات رمضان، فرماندهی قرارگاه فتح سپاه را به عهده داشت که چند یگان رزمی را فرماندهی میکرد. او تا لحظهی شهادت هرگز جبهه را ترک نکرد و در کمتر از 3 سال، سطوح فرماندهی رزمی را تا سطح قرارگاه طی کرد، که ناشی از همت، تلاش، پشتکار و اخلاص این شهید بود. وی سه روز پس از ازدواج به جبهه بازگشت و دو هفته پس از ازدواج، در عملیات والفجر2 عاشقانه ردای شهادت پوشید و در 15 مرداد 1362 جسم پاکش در منطقهی حاج عمران مظلومانه بر زمین ماند و روح با عظمتش به معراج پر کشید.
انتهای پیام/