من فراموش نمیکنم در سال 59 در این شهر مریوان، با جمع مردم صمیمىِ اینجا مواجه شدم و به یک واحد آموزش و پرورش ـ فکر میکنم یک دبستان بود ـ رفتیم و با نوجوانان آنجا حرف زدیم. آن نوجوانان، امروز یقیناً مردان میانسالی هستند. از اینجا با بعضی از افراد خودِ مریوان به مناطق دزلی و درکی ـ اگر درست یادم مانده باشد ـ رفتیم؛ مناطق بسیار حساس، بسیار مهم؛ از لحاظ طبیعت، بسیار زیبا؛ از لحاظ مردم، بسیار خونگرم؛ اما متأسفانه بر اثر جفای دشمنان ملت ایران و دشمنان انقلاب اسلامی، همین مردم خوب، همین منطقۀ خوب، همین کوههای سر به فلک کشیده و سرسبز، همین دشتهای خرم، تبدیل شده بود به جهنم درگیریها، و دشمن توانسته بود از برخی مزدوران خود سوءاستفاده کند و آنها را وسیلهای قرار دهد برای کوبیدن مردم و به طور بالواسطه و غیرمستقیم، کوبیدن نظام اسلامی و تحقیر ملت ایران. من فراموش
نمیکنم، در دزلی مردم با چهرۀ باز از ما استقبال کردند. از دزلی با برادرها خارج شدیم برویم به سمت ارتفاعات مشرف بر سرزمینهای عراق ـ ارتفاعات تته ـ که مزدوران بدخواهِ حقیری در بین آن مردم نفوذ کرده بودند و حضور هیأت ما را به دشمن اطلاع دادند و دشمن هواپیماهایش را فرستاد. ما در بین راه که طرف ارتفاعات میرفتیم، دیدیم هواپیمای دشمن عبور کرد؛ فهمیدیم حادثهای برای دزلی پیش خواهند آورد. برگشتیم دیدیم متأسفانه مردم غیرنظامی، مردم کوچه و بازار را بمباران کردند؛ عدهای را زخمی کردند، عدهای را به قتل رساندند. و ما جنازۀ شهدا و بعضی از مجروحین را برداشتیم، آمدیم مریوان. این خاطرات عبرتآموز است. آن روز همین نظامهای جهانىِ مدعی حقوق بشر از همین صدامحسین دفاع میکردند؛ از همین حرکات وحشیانه دفاع میکردند. نسل جوان امروز در کشور ما میداند و بداند، آزمایشگاه دروغ و فریب، آزمایشگاه خطاهای بزرگ و جبرانناپذیرِ دستگاههای مدعی حقوق بشر، همین کشور عزیز ما و همین مرزهای غربی این کشور از جمله منطقۀ کردستان بوده است.
(حضرت آیتالله خامنهای )
دریافت برخط محتوای یادمان شهدای دالانی (والفجر10)
.