به گزارش خبرنگار راهیان نور، ساعت از ظهر گذشته بود و گرمای اهواز کم کم به اوج خود میرسید، از کانکسی که محل استراحت خادمان بود خارج شدم تا به معراج شهدا بروم تا شاید سوژهای برای گفتوگو پیدا کنم.
مسیر رسیدن به حسینه معراج شهدا در این ساعت به نسبت روزهای گذشته شلوغتر از قبل بود، شاید ۲ برابر شده بود.
در دلم گفتم خدا را شکر معراج شلوغ شده و سوژه برای تهیه خبر زیاد است نزدیکتر که شدم جمعیت زیادی از بانوان گرد هم جمع شده بودند تا کل کاروان برسد و با هم وارد حسینه شوند.
عقبتر ایستادم و سوژههایم را شکار میکردم، کاروان جمع شد و همه با هم وارد شدند هر چند نفر گرد تابوتی جمع شدند چند نفر نشسته و چند نفر ایستاده شروع به درد دل کردن با کبوتران خوشنام معراج شدند.
با شنیدن کلامشان با شهدا از شکار سوژه ناامید شدم، چراکه زبان این کاروان با زبان مادری من فرق داشت اصلا ملیت این زائران ایرانی نبود و آنها مسافرانی از کشور لبنان بودند.
خیلی سعی کردم با آنها صحبت کنم اما در جواب هر چه گفتم جز سکوت و نگاه با تعجب چیزی دریافت نکردم.
به دنبال راه چاره بودم که مستند تفحص شهدا از تلویزیون نصب شده در معراج به دو زبان فارسی و عربی پخش شد و این کاروان را مجذوب خود کرد، همگان مقابل تلویزیون نشستند و با اشتیاق چشم بر صفحه تلویزیون دوختند.
هر دقیقه که از این مستند پخش میشد توجه این دختران بیشتر میشد تا جایی که اشکشان روان شد، جوری گریه میکردند که گویی ایرانی و یا حتی خود مادر یا خواهران این شهدا هستند.
خلاصه اینکه در همین حین متوجه شدم مترجمی نیز همراه این بانوان است و توانستم دست و پا شکسته چند کلامی به کمک مترجم با آنها صحبت کنم.
چفیه ایرانی برای ما نماد ولایت است
زینب که دانشجوی جامعة الزهرا و ساکن قم بود در پاسخ سوالم که چرا از چفیه ایرانی استفاده کردهای گفت: حجاب ما نشان توحید است و قدم گذاشتن در این مسیر فرقی برای ایرانی، لبانی و ... ندارد اما چفیه ایرانی برای ما نماد ولایت است که استفاده آن بر روی حجابمان به دنیا نشان میدهد که ما محجبه ولایی هستیم، یعنی ما پشتیبان ولی فقیه هستیم.
مادری هنگام تماشای مستند تفحص شهدای ایرانی به شدت گریه میکرد و این امر برایم جالب بود و کنجکاویی سبب شد تا علت را بپرسم و او اینگونه پاسخ داد: درست است که ایرانی نیستم اما مادر که هستم، با حس مادرانهام باز هم نتوانستم حال این مادر شهید را درک کنم حتماً خیلی سخت است که جوان رعنا و زیبایت را شهید کنند و چند سال منتظر او بمانی.
نمیتوانم درک کنم که یک مادر چگونه منتظر فرزندش میماند در صورتی که میداند دیگر زنده نیست.
این روایتها جگر هر مادری را میسوزاند و تماشای این تصاویر و زیارت این شهدا که نام و نشانی ندارد اشک چشم را جاری میکند.
از دختر دیگری پرسیدم که بیشتر جوانان اعزام شده ما به مناطق عملیاتی پاسدار بودند و شهید شدند اما شبکههای معاند آنها را صهیونیسم میخواند، به نظر شما میتوان به این جوانان صهیونیسم گفت؟ و در پاسخ اینگونه بیان داشت: ما پیروان امام حسین علیه سلام هستیم و آن زمان هم که امام را کشتند یزد گفت حسین صهیونیسم و خارج از دین است.
صهیونیسم کسی است که دروغ بگوید، خیانت کند و آدم بکشد
درصورتی که امام هیچ کار خارج از دینی انجام نداده بود و صهیونیسم کسی است که دروغ بگوید، خیانت کند و آدم بکشد که این جوانان و امام حسین علیه السلام هیچ کدام از این کارها را انجام ندادند.
آری این باورهای افرادی است که به ظاهر ایرانی نیستند اما قلباً با آرمانها، اهداف و ارزشهای جمهوری اسلامی موافق هستند و برای یادگیری و آشنایی بیشتر این آرمانها فرسنگها سفر میکنند.
خبرنگار جهاد رسانهای شهید رهبر: زینب رحیمی