تاریخ انتشار
سه شنبه ۸ آذر ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۲۴
کد مطلب : ۱۷۴۱۰
روایتی از حضور دانشمند شهید محسن فخریزاده در یادمان شهدای هویزه
به گزارش خبرنگار راهیان نور، میلاد کریمی خادم امور پژوهشی شهدای هویزه روایتی کوتاه از سفر دانشمند شهید دکتر محسن فخریزاده به یادمان شهدای هویزه را بازخوانی میکند.
در ادامه میتوانید این روایت را بخوانید:
یکی از روزهای اواخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ بود؛ به مسئولین یادمان خبر دادند مهمان ویژهای در راه است. راهیان نور تمام شده و مزار شهدا، خلوت بود؛ طولی نکشید که ۴ خودرو سواری مشکی رنگ و مشابه به ردیف در پارکینگ یادمان متوقف شدند و چند محافظ لباس شخصی اطراف را چک کردند.
برایمان عجیب بود؛ اسم و رسم مهمانان را که پرسیدیم، گفتند چند نفر از دانشمندان هستهای به زیارت آمدهاند. میدانستیم بیشتر نباید پرسید، اما در دلمان آنها را تحسین کردیم، که بعد از داغ شهیدان علیمحمدی، شهریاری و احمدی روشن این طور از دُرهای در صدف حفاظت میکنند.
مهمانان با خوشرویی وارد شدند. نباید از دوربین، عکس و فیلم خبری استفاده میکردیم، با طمأنینه قبور را زیارت کردند و در مسجد یادمان نماز خواندند.
آن روز توفیق روایت شهدا را داشتم. چهرهای متین، آرام و سر به زیر بین قبور مطهر شهدا ایستاد و شنید؛ آفتاب اواخر اردیبهشت خوزستان، دانههای عرق را بر صورت و پیشانی سرخ و سفیدش نشانده بود. خجالت کشیدم روایت را طولانی کنم، اما ایشان مشتاق بیشتر شنیدن بود.
حرفها که تمام شد و آماده رفتن شدند، همان طور که دستم را میفشردند، گفتند: «این شهدا و حیات طیبهشان نشان میدهد که از مسیر علم هم میتوان به باغ شهادت رسید.»
آن روز نفهمیدیم چه کسی به مهمانی شهدا آمده بود، فردای شهادتشان که یکی از خادمان زیارتگاه از روی کنجکاوی و بعد هم تماس و پیگیری با برخی از همراهان مطلع آن سفر، خبر داد که آن روز به یاد ماندنی اردیبهشتی را در محضر دانشمند شهید دکتر محسن فخریزاده بودهایم و داغمان دو چندان شد.
انتهای پیام/
در ادامه میتوانید این روایت را بخوانید:
یکی از روزهای اواخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ بود؛ به مسئولین یادمان خبر دادند مهمان ویژهای در راه است. راهیان نور تمام شده و مزار شهدا، خلوت بود؛ طولی نکشید که ۴ خودرو سواری مشکی رنگ و مشابه به ردیف در پارکینگ یادمان متوقف شدند و چند محافظ لباس شخصی اطراف را چک کردند.
برایمان عجیب بود؛ اسم و رسم مهمانان را که پرسیدیم، گفتند چند نفر از دانشمندان هستهای به زیارت آمدهاند. میدانستیم بیشتر نباید پرسید، اما در دلمان آنها را تحسین کردیم، که بعد از داغ شهیدان علیمحمدی، شهریاری و احمدی روشن این طور از دُرهای در صدف حفاظت میکنند.
مهمانان با خوشرویی وارد شدند. نباید از دوربین، عکس و فیلم خبری استفاده میکردیم، با طمأنینه قبور را زیارت کردند و در مسجد یادمان نماز خواندند.
آن روز توفیق روایت شهدا را داشتم. چهرهای متین، آرام و سر به زیر بین قبور مطهر شهدا ایستاد و شنید؛ آفتاب اواخر اردیبهشت خوزستان، دانههای عرق را بر صورت و پیشانی سرخ و سفیدش نشانده بود. خجالت کشیدم روایت را طولانی کنم، اما ایشان مشتاق بیشتر شنیدن بود.
حرفها که تمام شد و آماده رفتن شدند، همان طور که دستم را میفشردند، گفتند: «این شهدا و حیات طیبهشان نشان میدهد که از مسیر علم هم میتوان به باغ شهادت رسید.»
آن روز نفهمیدیم چه کسی به مهمانی شهدا آمده بود، فردای شهادتشان که یکی از خادمان زیارتگاه از روی کنجکاوی و بعد هم تماس و پیگیری با برخی از همراهان مطلع آن سفر، خبر داد که آن روز به یاد ماندنی اردیبهشتی را در محضر دانشمند شهید دکتر محسن فخریزاده بودهایم و داغمان دو چندان شد.
انتهای پیام/