به گزارش خبرنگار راهیان نور، یکی از زائر شهدا صالحه قلعه خانینژاد از حس و حالش درکنار اروند گفت: صالحه قلعه خانی نژاد هستم، اصالتاً از شهر بم استان کرمان؛ پنجمین باری است که تجربه حضور در اردوهای راهیان نور را دارم، حس و حال اینجا را فقط با حسو حال کربلا میشود مقایسه کرد و با هیچ جای دیگری قابل قیاس نیست زیرا که روضههای حضرت عباس(ع) یکی یکی برایمان مرور میشود.
تحمل دو سال دوری از این مناطق برای من خیلی سخت بود؛ جنس دلتنگی ما برای راهیان نور با جنس دلتنگی ما برای کربلا یکی است، در این دو سال علاوه بر غصه جاماندن از کربلا غصه دوری از این مناطق هم بر دلمان سنگینی میکرد.
وی در ادامه به علت حضورش در راهیان نور اشاره کرد و گفت: راهیان نور را انتخاب کردم به خاطر آن حس دینی که به شهدا داریم، اخلاص و معنویتی که در شهدا بوده است باعث شده که آنها به اوج قله عرفان برسند، به همین دلیل قطعا انتخاب اول ما شهدا است تا الگویی باشند برای شهیدانه زندگی کردن؛ راهیان نور باعث میشود که ما به درک درستی از زندگی شهدا برسیم و جا پای شهدا بگذاریم و ارتباط بیشتری با آنها برقرار کنیم، وقتی این ارتباط برقرار بشود الگو برداری بیشتر میشود.
دانشجوی دانشگاه جامعهالزهرا بیان داشت: آنقدر در اینجا حس آرامش و معنویت هست که هر کسی با هر عقیدهای جذب آن میشود؛ قطعا اگر ما در اینجا هستیم خودمان حضور در این مناطق را انتخاب نکردیم و شهدا دعوتمان کردند، امیدوارم لایق این میهمانی باشیم.
قلعه خانی نژاد از ماجرای جذابی که در این سفر برای او اتفاق افتاده بود گفت: مسئولین کاروان ما هر روز برای ما به نام یکی از شهدا و چهارده معصوم رزق معنوی آماده میکنند، در شب ولادت امام سجاد (ع) به صورت کاملا اتفاقی رزق معنوی که سهم من شد، رزق صلوات هدیه به امام سجاد(ع) بود؛ وقتی متوجه این مسئله شدم گفتم میخواهم یک انتخاب دیگر هم داشته باشم، رزق دوم من به نام شهیده انسیه صادقیان بود، هیچ شناختی از این شهیده نداشتم به همین دلیل سریع به اینترنت رجوع کردم و متوجه شدم که ارتباط عمیقی بین این دو رزق من وجود دارد.
شهیده انسیه صادقیان در بمباران سال ۶۵ در حالی که کودک سه ساله خود به نام اباالفضل را در آغوش داشت به شهادت رسیده بود.
ماجرای خواب شهید انسیه صادقیان
طبق گفتههای همسرشان این شهیده یک شب قبل از به شهادت رسیدنشان خواب عجیبی میبیند و وقتی از خواب بیدار میشود بسیار مضطرب بوده که وقتی همسرش علت را جویا میشود در جوابش میگوید: رویای عجیبی دیدم، دیدم که صحرای بزرگی است و نامهای در بسته به من دادند و گفتند نامه اعمالم است وقتی بیدار شدم نامه اعمالم در دست راستم بود.
اول کمی جا خوردم اما سعی کردم آرامشم را حفظ کرده و با کمی شوخی نگرانیش را کم کنم و بعد به او گفتم خوب نامه اعمالت کجاست؟ دست در جیبش برد و نامه ای مهر وموم شده درآورد و گفت در عالم رویا سفارش شد که هرگز باز نشود، نامه را گرفتم، حالتی به من دست داد که هیچگاه فکرش را نمیکردم؛ نامه بوی خوبی میداد که نظیرش را ندیده بودم و خطوطی به زبان عربی بر آن نوشته شده بود، شهیده از اینکه نامه اعمالش را در دست داشت هم خوشحال بود و هم ترسیده بود اما بیشتر خوشحال بود از اینکه به او در عالم رویا مژده شهادت را داده بودند.
نقل دیگری از همسر این شهیده بود که میگفت: روزی یکی از بچهها مریض شد، او را به همراه مادرش به بیمارستان بردم تا مداوا شود و به دلیل دور بودن مسیر از او خواستم که برای برگشتن حتما منتظر من بماند.
در کمال تعجب دیدم که ساعتی بعد شهیده به همراه بچه برگشت وقتی علت را جویا شدم گفت: هنگام برگشت تاکسی برایم نگه داشت و من سوار شدم، وقتی خواستم آدرس را بگویم راننده گفت میدانم مقصدتان کجاست من مامورم که شما و این بچه را به منزلتان برسانم، من فرزند امام حسین (ع) هستم، خیالتان راحت شما هم روزی به مادرم زهرای مرضیه (س) میپیوندید.
قلعهخانینژاد در پایان با بیان اینکه مهمترین خواسته اش از شهدا قطعا دعا برای ظهور است، گفت: خواسته شخصی من شهادت است، اگر بخواهیم به غیر از شهادت بمیریم مرگ با خسران چه فرقی میکند؟ حیف است وقتی وجود انسان این قابلیت را دارد که به مراتب بالای الهی برسد با مرگ بمیرد.
خبرنگار جهاد رسانه شهید رهبر: فاطمه نادی
انتهای پیام/