تاریخ انتشار
جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۲۱:۲۰
کد مطلب : ۱۷۸۸۰
روایتی خواندی از غروب آخرین جمعه سال در معراج شهدا
فایل مرتبطبه گزارش خبرگزاری راهیان نور، غروب آخرین جمعه سال بود و من به تازگی خبرنگار یادمان معراج در شهر اهواز شده بودم و قرار بود تا شب سوژهای برای مصاحبه پیدا کنم.
اما به نظرم آمد روایت غروب غمگین معراج شهدا با این همه زیبایی برایتان جذابتر از هر خبر دیگری باشد.
خادم برادر در ورودی یادمان اسپندی دود کرده و با لهجه زیبای اصفهانیاش مدام تکرار میکند:( به معراج شهدا خوشآمدید ، قدم بر دیدگان ما گذاشتید، خواهران سمت چپ برادران سمت راست، دعای خیر شهدا بدرقه راهتان»
مسیر با کیسههای خاک، جعبه مهمات، پوکههای ضدهوایی به دو سمت تقسیم شده و دیواره مسیر سمت خواهران با بنرهایی از تفحص شهدا و دیوار مسیر سمت برادران با تور استتاری که به رویش کلاه، کولههای رزمندگان و تابلوهای چوبی نگاشته شده با شعارهای( مرگ بر آل سعود، مرگ بر منافق، دور خیمه ولایت بگردید، از سیمخاردار نفسَت عبور کن و ... ) نصب شده و نیهایی که اینجا تبدیل به پایههایی برای قاب عکس شهدا شده بود تزئین شده است.
مسیر با کیسههای خاک، جعبه مهمات، پوکههای ضدهوایی به دو سمت تقسیم شده و دیواره مسیر سمت خواهران با بنرهایی از تفحص شهدا و دیوار مسیر سمت برادران با تور استتاری که به رویش کلاه، کولههای رزمندگان و تابلوهای چوبی نگاشته شده با شعارهای( مرگ بر آل سعود، مرگ بر منافق، دور خیمه ولایت بگردید، از سیمخاردار نفسَت عبور کن و ... ) نصب شده و نیهایی که اینجا تبدیل به پایههایی برای قاب عکس شهدا شده بود تزئین شده است.
بعد از طی کردن این مسیر پر خاطره به ورودی ایوان معراج میرسی که با اسپیس و بنرهایی منقش به تصویر و کلام شهدا به دو قسمت تقسیم شده است.
خادم خواهر با روسری و چوبپر سبز و چادر مشکی که یادگار مادر پهلو شکستهیمان است به زائران، مادران و خواهران شهدا خوشآمد گویی میکند.
خادم خواهر با روسری و چوبپر سبز و چادر مشکی که یادگار مادر پهلو شکستهیمان است به زائران، مادران و خواهران شهدا خوشآمد گویی میکند.
زائران با هر قومیت، زبان، نوع پوشش و حتی ملیتی متفاوت فوج فوج از ورودی معراج داخل میشوند تا پیمان قدیمی خود با شهدا را تجدید کنند.
گروهی از زائرانی که به ظاهر با دنیای شهدا فاصله زیادی داشتند نیز برای زیارت آمدند، ظاهری متفاوت داشتند اما به محض دیدن تابوتهای شهدای تازه تفحص شده چنان خود را روی تابوتها انداخته و صورت خود را با اشک چشم شستوشو میدادند که انگار خواهر واقعی شهید هستند.
گروهی از زائرانی که به ظاهر با دنیای شهدا فاصله زیادی داشتند نیز برای زیارت آمدند، ظاهری متفاوت داشتند اما به محض دیدن تابوتهای شهدای تازه تفحص شده چنان خود را روی تابوتها انداخته و صورت خود را با اشک چشم شستوشو میدادند که انگار خواهر واقعی شهید هستند.
هر کدام شهیدی را در آغوش کشیده و در گوشش زمزمه میکند یکی سلامتی خانواده، یکی مشکل دانشگاه و یکی مشکل شغلیاش را با شهید در میان میگذارد.
بعد از سبک شدن غم دل جملاتی روی پرچمهای پیچیده شده روی تابوت مینویسند که برایم جالب است، انگار این افراد هم گمشدهای دارند.
انگار با مادری هم ناله هستند، انگار میدانند که او خواهد آمد، انگار میدانند که جهان بدون مهدی زهرا سلام الله علیه معنایی ندارد.
لذا روی پرچم نوشتند اللهم عجل لولیک فرج...
آری خدایا تعجیل در فرج منجیات تعجیل کن، در فرج منتقم مادرت تعجیل کن تا تمام شود این جمعههای سردِ، غمگینِ انتظار...
خبرنگار جهاد رسانه شهید رهبر: زینب رحیمی