تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۰
کد مطلب : ۵۳۷۵
گفتوگو با پدر و مادر غواص شهید علی نبوی؛
29 سال چشم انتظارش بودیم/ شهدا با فدا کردن جانشان به همه فهماندند که این خاک ارزش دارد
وی افزود: از ابتدای جنگ تا زمان شهادت به صورت مستمر در جبههها حضور داشت و موقعی که برای مرخصی میآمد، سری به خانواده میزد و بعد از یک استراحت کوتاه به همه بستگان نزدیک سر میزد تا جویای حال آنها باشد و بعد از آن عازم مسجد و جبههها میشد.
حاج مرتضی نبوی در حالی که چشمهایش سرخ شده بود، میگفت: یک بار علی به خانه آمد و دید من در خانه نشستم، به من گفت: پدر جان چرا در خانه ماندهای، من به او گفتم که فعلا به ما گفتهاند در جبهه به شما نیازی نیست و میتوانید بروید، نیم نگاهی به من کرد و با حجب و حیای خاصی گفت: در روز قیامت هم اینگونه میخواهید جواب پیامبر(ص) را بدهید.
این پدر شهید که جوانی پسر ۱۹ سالهاش را به یاد آورده بود، عنوان کرد: یک بار که از جبههها آمده بود برای تغییر روحیهاش خواستم علی را به بازار بروم، وسط راه علی به من گفت واقعاً راضی هستید که من با شما به تفریح بیایم و بچههای مردم در جبههها با بعثیها بجنگند؟
وی با آن صمیمیت خاص خودش بیان کرد: او را پیاده کردم و گفتم حالا که میخواهی بروی جبهه برو و نمیخواهد با من به بازار بیایی.
از حاج مرتضی خواستیم از نحوه شهادت فرزندش برایمان بگوید و او گفت: دوستان علی در عملیات کربلای ۴ گفتهاند که او در آن عملیات فرمانده یکی از دستههای غواص بود، یکی از دستههایی که به خاک عراق وارد شد. پس از ورود به خاک عراق دستور میرسد که رزمندگان به عقب بازگردند، علی در آن لحظه به دوستانش میگوید شما بازگردید و خودش مشغول تیراندازی به سمت دشمن شد. در لحظات آخری که دوستانش او را دیدند یک تانک بعثی را منهدم کرده بود و بعد با تیر مستقیم مزدوران بعثی به شهادت رسید، این آخرین تصویری بود که دوستانش از او دیدند تا اینکه پیکرش امسال در عراق کشف شد.
پدر شهید نبوی حالا که صدایش هم گرفته و دلش برای پسر جوانش تنگ شده بود، افزود: در این ۲۹ سال به کمک بستگان مزاری را در بهشت شهدای اهواز برای او تهیه کردیم و روی سنگ مزار نوشتیم، مفقود الجسد، در این ۲۹ سال این گونه خودمان را آرام میکردیم.
وی گفت: اردیبهشت ماه امسال که گفتند پیکر ۱۷۵ شهید غواص عملیات کربلای ۴ کشف شده به خداوند گفتم یعنی امکان دارد که علی هم بین این شهدا باشد. سهشنبه هفته گذشته که مسافرت بودم، فرزندم گفت به خانه بازگردید که مسئولان بنیاد شهید خوزستان میخواهند به دیدار شما بیایند و این گونه بود که خبر بازگشت پیکر علی به گوشمان رسید.
پدر شهید نبوی با اعتقاد به این موضوع که جامعه امروز ما عاشورایی است، اظهار داشت: قبل از نظام اسلامی ایران که شاهان وابسته حاکم بودند برای حفظ جانشان قسمتی از سرزمین ایران را به دیگران دادند. اما با پیروزی انقلاب اسلامی همین جوانان و نوجوانان ما بودند که با فدا کردن جانشان به همه فهماندند که این خاک ارزش دارد و نگذاشتند یک وجب از آن کم شود.
پدر شهید نبوی تصریح کرد: شما فکر میکنید امروز آمریکا دوست دارد که کشور ما را در آسایش ببیند؟ نه تا همین چند روز پیش میگفتند که اگر توانش را داشتند صنعت هستهای ما را تعطیل میکردند، در آن دوران آمریکا بود که پشت صدام فرستاد و با تجهیز این دیکتاتور ۸ سال جنگ را بر ما تحمیل کردند.
حاج مرتضی نبوی با تأکید بر موضوع وحدت و با لحنی محکم میگوید: در جنگ تحمیلی مردم کشور ما یکدل بودند و توانستند در برابر دشمن ایستادگی کنند و رزمندگان ما حالا با دستهای بسته برگشتند تا بگویند با مقاومت و ترس از خداوند انسان از هیچ قدرت پوشالی و مادی نمیهراسد.
وی با اشاره به خیانت بنی صدر، رئیس جمهور سابق ایران و فتنه گری سران فتنه در سالهای ۷۸ و ۸۸ میگوید: ما از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون همه نوع مسئولی دیدیم و خیانت خیلیها را دیدیم و به این نتیجه رسیدهایم که هرکس در خط انقلاب نباشد در دل مردم جایی ندارد.
در ادامه مادر شهید ۱۹ ساله اهوازی که حالا پس از ۲۹ سال پیکر فرزندش را به آغوش گرفته، زینبوار میگوید: ما راضی نبودیم کسی به خاطر پیکر فرزند ما به زحمت بیفتد، چرا که هدیه خداوند به ما به بهترین شکل پیش خدا بازگشته بود و انتظار بازگشتش را نداشتیم.
حاجیه خانم نبوی که در سال ۶۰ پسر ۱۴ سالهاش را راهی جبههها کرده گفت: علی سر سفره ناهار از جبههها حرف میزد و از من خواست اجازه دهم که به دنبال پدرش به جبهه برود.
وی گفت: من گفتم که نمیشود برای همسر، فرزند و یا برادرم مانعی ایجاد کنم و تو هم میتوانی بروی و مانند همه از میهن دفاع کنی، علی سر سفره شکر خدا گفت و از آن به بعد بود که عازم جبههها شد.
مادر علی که از بازگشت پیکر فرزند برومندش شاد است، عنوان میکند: علی به نمازش اهمیت زیادی میداد و یک بار که برای نماز صبح بیدار نشده بود گفت: اگر برای نماز بیدار نشدم آب بریزید روی صورتم تا بیدار شوم و نماز را اقامه کنم.
حاجیه خانم نبوی درباره خبر شهادت فرزندش گفت: من از شهادت فرزندم نگران نبودم و همیشه به او میگفتم که میترسم اسیر شوی، علی هم از این صحبت ناراحت شد و به من گفت: میدانی من تا حالا چند تا اسیر گرفتم.
مادر شهید نبوی با صراحت میگوید نمیدانم علی در چند عملیات حضور داشت و چه کارهایی کرد، اما امروز نوههایم از من میخواهند درباره علی برایشان بگویم، از مسئولان بنیاد شهید میخواهم درباره حضور علی در جبههها برایمان بگویند تا بتوانم شخصیتش را برای نوههایم تبیین کنم.
انتهای پیام/