به گزارش راهیان نور ، محرم امسال حال و هوای دیگری دارد، از یکسو مراسمهای عزاداری در سرتاسر شهرها و روستاها برپاشده و از سویی خبر تفحص 135 شهید گلگونکفن شور و حال معنوی به روضهها و عزاداریها داده است.
حال اگر بدانی از میان همین شهدا مهمانی ویژه داری که گویا قرارش آسمانی شدن در ایام محرم بود و بازگشت پیکر پاکش پس از سالها فراق خانواده باز در ایام عزای اربابش حسین(ع) به وطن رخداده است.
پس از 36 سال انتظار زمانی شده که برادران شهید پیکر پاک برادر را در آغوش بگیرند و خواهران با اقتدا به زینب کربلا(س) نوحهخوانی کنند؛ آری بغضشان میشکند و جهنم هجران به بهشت وصال تبدیل میشود چراکه قرار است این هجران به سر آید.
سخت است که بخواهیم از فراق بگوییم، آنهم فراقی 36 ساله؛ فراقی که انتهایش شیرین خواهد بود اما چه باید گفت از پدران و مادرانی که در غم جدایی فرزند طعم وصال را نچشیدند.
پدران و مادرانی چون پدر و مادر شهید حسین قاسمی که پیش از بازگشت فرزندشان در غم فراق سوخته و از دنیای مادی رخت بربستند و چه سخت است از زبان مادری بگوییم که سالها انتظار کشید تا فرزندش را ببیند اما در فراق فرزندش چشم از جهان فروبست و روز عاشورا مهمان حسین(ع) و اصحاب و یاران باوفایش شد.
قطعاً فرزندش نیز در این مهمانی بهخوبی میزبان مادر بوده و چه سختتر است حس و حال برادرانی که گفتند عاشق برادر بوده و هستند و حال پس از سالها خبر آمدن برادرشان آنان را در التهابی سهمگین فروبرده و آرام و قرار ندارند.
برای درک بیشتر حس و حال این فراق و وصال عاشقانه پس از گذشت 36 سال با محمد و مجید قاسمی برادران شهید تازه تفحصشده «حسین قاسمی» به گفتوگو نشستیم که تفصیل آن را در ادامه میخوانید.
راهیان نور : در ابتدا توضیحاتی از زمان تولد برادر شهیدتان بیان کنید؟
محمد قاسمی: برادرم حسین در 6 تیرماه سال 1346 در محله یزدآباد به دنیا آمد، خانوادهای مذهبی که 6 برادر و 3 خواهر در کنار هم بهخوبی زندگی میکردیم و صلح و صفای وصفناشدنی در میان ما بود و چون شغل پدرمان کشاورزی بود، حسین هم دوست داشت در کنار پدر بیشتر حضور داشته باشد.
با این که نوجوان بود در کنار کمک به خانواده با علاقه شدید به آگاهسازی مردم جامعه خود بسیاری از زمان خود در طول شبانهروز را در بسیج محل میگذارند و توانسته بود بهعنوان یک مربی آموزش نظامی خوب به همگان معرفی شود در حالی که سن و سال آنچنانی هم نداشت.
راهیان نور : چند نفر از برادران شما به جبههها اعزام شدند؟
محمد قاسمی: از این خانواده 3 نفر به جبهههای حق علیه باطل رفتند، البته شرایط آن موقع متفاوت بود و سن دیگر برادرانم هم کم بود وگرنه قطعاً برادران دیگرمان نیز برای دفاع از این آب و خاک میشتافتند که خداوند توفیق جانبازی اینجانب و شهادت برادرم حسین که فرزند چهارم خانواده بود را در عملیات محرم نائل کرد.
راهیان نور : اخلاق و رفتار شهید چگونه بود؟
محمد قاسمی: برادرم اخلاق خیلی خاصی داشت، شوخطبع بود و به کوچکترهای خود بهویژه احترام میگذاشت، با این که نوجوان بود بزرگترهای خود را به حضور در نماز جماعت و برنامههای مذهبی دعوت میکرد چراکه علاقه بسیاری به این دست برنامهها داشت و دوست داشت دیگران نیز به اینچنین برنامههایی علاقهمند شوند.
راهیان نور : چند مرتبه به مناطق عملیاتی اعزام شدند و آخرین اعزامشان را به یاد دارید؟
محمد قاسمی: بیش از 5 مرتبه به جبههها اعزامشده بود که البته دفعه آخر به همراه خودم و دو نفر از دوستان نزدیکشان که به شهادت رسیدند به نام شهید جعفری و شهید ابراهیمی از پادگان دوکوهه در عملیات محرم شرکت کردیم.
راهیان نور : جزئیات آخرین دیدار با برادرتان چه بود؟
مجید قاسمی: یادم هست در آخرین دیدار به همه میگفت من را حلال کنید بهویژه مادرم که آنقدر سعی کرد تا ایشان را راضی کند تا بالاخره موفق شد و هنوز پس از سالها تصویر خداحافظی آخر در ذهنم تداعی میکند.
راهیان نور : حس و حال خانواده زمانی که خبر شهادت را شنیدند، چگونه بود؟
محمد قاسمی: من به دلیل مجروحیت در بیمارستانی در تهران بستریشده بودم که بعداً خبردار شدم اما خانوادهمان باور نکرده بودند که حسین شهید شده و آن روز یکی از روزهای سخت زندگی خانواده ما بود چون به شهید خیلی عادت کرده بودیم و همه از صمیم قلب دوستش داشتیم.
راهیان نور : چگونه مطلع شدید که پیکر برادر شهیدان پیدا شده است؟
محمد قاسمی: شهید در سال 61 در عملیات محرم مفقودشده بود که تا سالهای متمادی پس از آن خبری موثق از سرنوشت برادرم نداشتیم تا اینکه در مراسمی جمع بسیاری از خانوادههای مفقودین و با گرفتن مراسم گفتند که آنان به شهادت رسیدهاند.
حدود 10 سال پیش با برادرم برای آزمایش DNA به اصفهان رفتیم و همین چند روز پیش بود که اطلاع دادند پیکر شهید پیداشده است که واقعاً هنوز باور نمیکنیم اما ایکاش پدر مادرمان نیز کنارمان بودند.
راهیان نور : حتماً سالهای انتظار برای شما و خانواده بهویژه پدر و مادر سخت بود؟
محمد قاسمی: سالهای انتظار برای پدر و مادرم بسیار طاقتفرسا بود و در این مدت بسیار از دوری فرزندشان سختی کشیدند بهویژه مادرم که تا لحظه آخر صحبت از برادر شهیدم داشت و چشمانتظار آمدنش را میکشید.
راهیان نور : زمانی که به شما خبر دادند پیکر شهید پیداشده چه حس و حالی داشتید؟
محمد قاسمی: هر لحظه منتظر شنیدن این خبر بودیم، پس از 36 سال انتظار کشیدن قطعاً شیرینیهایی دارد؛ باور کنید این چندروزه خواب از چشمهایمان رفته و هر لحظه منتظریم که این چشمانتظاری تمام شود.
راهیان نور : مهمترین پیام وصیتنامه شهید؟
مجید قاسمی: نیکی به والدین، توصیه بر حفظ و نگهداری از آرمانهای انقلاب، کمک به مردم و تنها نگذاشتن امام جامعه.
راهیان نور : مهمترین شاخصه شهید به نظرتان چه بود؟
مجید قاسمی: انقلابی بودن؛ با این که 15 سال بیشتر نداشت همیشه در عمل به ولایت فقیه اعتقاد داشت و حتی در بسیاری از مواقع هم در جلسات مختلف مذهبی به سخنرانان وعاظ که بیشتر در مسجد حضور پیدا میکردند توصیه داشت رهنمودهای امام جامعه را برای مردم بگویید.
راهیان نور : سخن آخر؟
محمد قاسمی: از مدیران اجرایی کشور میخواهم مواظب باشند که با عملکرد خود خدای ناکرده باعث نشوند خون شهدا پایمال شود چراکه این مردم خیلی زجرکشیدهاند برای انقلابی که 40 سال از آن میگذرد و امیدوارم همانطور که در وصیتنامه بسیاری از شهدا پیروی محض از ولایتفقیه در بسیاری از کارها توصیهشده است در عمل نیز اینچنین باشد.
انتهای پیام /