به گزارش سرویس فرهنگی راهیان نور، ما راهیان میرویم تا آن خاک و نور را ببینیم و باز همان عالم و نسبت با خداوند و جهان را تمنا کنیم و کار ما چه سخت است که آن نسبت را باید در دل شهرها و تمدنهایی پی بگیریم که مرگ فراموشان ساختهاند و جز زرق و برقِ پوچ دنیا چیزی ندارد. بر اینان خرده نیست، اما کاش آن تمدن را حفظ میکردیم.
دکتر عطاالله بیگدلی در نوشتار زیر به بررسی راهیان نور و نسبت آن با جایگاه تمدن دینی پرداخته است.
1- راهیان نور را چه اسم زیبائی است؛ راهیان در راهاند و به سوی نورند، نوری که در دوران تاریکِ آخرالزمان اندک شعاع آن نیز غنیمت است. دوران دفاع مقدس و جهادِ ما ایرانیان شعاعی بود از انوار غیبی و الهی، و بابی بود که باز شد و گویی راهیان نور رفتن به ساحت این باب و ایستادن و کوبیدن مجدد آن است تا به نحوی دیگر یا همانگونه باز، باز شود.
۲- دفاع مقدس نمونهای از تمدنسازی دینی است. دل کندن از شهر و دلدادن به عزلت بیابان و ساختن سنگرهایی که موقت بود و نشان از گذران بودن جهان همراه خلق و خویی که نشان از مرگآگاهی و گذار از این جهان و توجه به عقبی بود. در این اخلاق(فرهنگ) و تمدن، آدمیان در میافتند که چون مرگ و شهادت نزدیک است و این جهان را ایستادن و بقا نشاید؛ پس همه خوشخُلق و فقیر و خاکی بودند؛ کسی زر و سیم نمیاندوخت، و ساختمان و شهر نمیساخت و بسیجیان با «خاک» همنشین و همدم بودند؛ ملحدین از آن رو میتوانند چنین تمدنی بسازند که مرگ را فراموش کردهاند و چگونه کسی که هر روز مرگ را میچشد جز خاک همدمی برگزیند و جز اندکی از جهان برگیرد و جز به حداقلی از معاش دل راضی نکند و آینده و برنامهریزی و رفاه را در پای توکل قربان نکند. همین انسان بسیجی است که تمدنی میسازد از جنس خاک و نور؛ تمدنی سبکبار و کارآمد برای عبودیت، ظواهری که مرگ و شهادت از آن خودنمایی میکنند و دل میبرند و انسانها را خاکنشینان عشق میکنند.
۳- ما راهیان میرویم تا آن خاک و نور را ببینیم و باز همان عالم و نسبت با خداوند و جهان را تمنا کنیم و کار ما چه سخت است که آن نسبت را باید در دل شهرها و تمدنهایی پی بگیریم که مرگفراموشان ساختهاند و جز زرق و برقِ پوچ دنیا چیزی ندارد. بر اینان خرده نیست، اما کاش آن تمدن را حفظ میکردیم، کاش از خاک دور نمیشدیم و حفظ ابنیه و ساختمان آن وضع و وضعیت را حفظ میکردیم، آن تنها نمونه را. ما امروز جبههها را شبیه خود کردهایم، هنوز کمی شکل خودشان را دارند و شاید بشود خلوتی کرد و خاکی شد و به خود و جهان اندیشید.
۴- ما در راه تمدن آینده هستیم و من تمدن دینی را تمدنی جهادی و از آن سنخ میدانم؛ از سنخ جبهه و نور و خاک. چه خوب است کمتر در آن وضعیت اصیل دست ببریم و بگذاریم در جهان، جایی باشد که هنوز بوی اصالت مردانی را میدهد که فقط برای خدا آمدند و جهاد کردند و شکلی از سنگر و ساختمان را ساختند که قطعاً بهرهای از حقیقت داشت؛ آنها بهتر از ما حقیقت را میدانستند پس به ساختهی آنان اعتماد کنیم و به جای تصرف و دستبرد به ظاهر و باطن آن تمدن، از آن بیاموزیم و راه ساخت تمدن آینده خویش قرار دهیم.